ماهور
ماهور
-خانم خانم
+ها
-رسیدیم
+به بخشید حواسم نبود
-خواهش میکنم
اروم در وا کردم پیاده شدم
+ممنون
-خواهش میکنم
سرم خیلی درد داشت انگاری داغ بودم
به سمت پله ها رفتم اروم اروم بالا میرفتم در خونرو با کلید باز کردم
وارد خونه شدم
رفتم تو اتاقم لباسامو در
اوردم هر کدوم یه ور پرت کردم
رو تخت دراز کشیدم
خیلی زود خوابم برد
🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙
صدای زنگ در عصبیم کرد
اوف این وسط اگه گذاشتین خبر مرگم بخوابم
پاشدم درو وا کنم خودمو تو اینه دیدم جیق زدم
این کیه تو اینه موهام پخش شده بودن چشام دور چشام سیاه شده بود
سریع صورتمو اب زدمو چادر گل گلیه مامانمو گذاشتم سرم حوصله ی مانتو پوشیدن رو نداشتم
در وا کردم
مهدخت با قیافه ای نگران بهم نگاه می کرد
-کجا بودی ماهور نگرانت شدم چرا جیق کشیدی
بعدم روشو کرد به سمت رهام، اون پسره موبور
مهدخت: ممنون به فرمایید تو
پسره ی موبور: خواهش میکنم ممنون
بعدم رفتن
مهدخت اومد تو
+کجا بودی ماهور
-خواب بودم خوب
+واقعا خاک تو سرت نگران شدم اه
-می مردم یا چیزیم میشد خوب بود
+خوب حالا خودتو لوس نکن راستی ماهور امروز چندمه
-نهم تیر چیشد
+هیچی میخواستم به بینم کی باید برم دانشگاه
-اها
🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙
به بخشید دیر شد
و زیاد خوب نبود
انرژی نداشتم
شما هم نظر نمی زاری اصن
قول میدم بعدی زودتر باشه
اگه مدرسه و اقای مقاره هادیان بزارن
هی میگن بیست هشتم
بیست هشتم از درس زندگی افتادیم والا😂
شمس باشید ☀
عاشقتونم
-خانم خانم
+ها
-رسیدیم
+به بخشید حواسم نبود
-خواهش میکنم
اروم در وا کردم پیاده شدم
+ممنون
-خواهش میکنم
سرم خیلی درد داشت انگاری داغ بودم
به سمت پله ها رفتم اروم اروم بالا میرفتم در خونرو با کلید باز کردم
وارد خونه شدم
رفتم تو اتاقم لباسامو در
اوردم هر کدوم یه ور پرت کردم
رو تخت دراز کشیدم
خیلی زود خوابم برد
🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙
صدای زنگ در عصبیم کرد
اوف این وسط اگه گذاشتین خبر مرگم بخوابم
پاشدم درو وا کنم خودمو تو اینه دیدم جیق زدم
این کیه تو اینه موهام پخش شده بودن چشام دور چشام سیاه شده بود
سریع صورتمو اب زدمو چادر گل گلیه مامانمو گذاشتم سرم حوصله ی مانتو پوشیدن رو نداشتم
در وا کردم
مهدخت با قیافه ای نگران بهم نگاه می کرد
-کجا بودی ماهور نگرانت شدم چرا جیق کشیدی
بعدم روشو کرد به سمت رهام، اون پسره موبور
مهدخت: ممنون به فرمایید تو
پسره ی موبور: خواهش میکنم ممنون
بعدم رفتن
مهدخت اومد تو
+کجا بودی ماهور
-خواب بودم خوب
+واقعا خاک تو سرت نگران شدم اه
-می مردم یا چیزیم میشد خوب بود
+خوب حالا خودتو لوس نکن راستی ماهور امروز چندمه
-نهم تیر چیشد
+هیچی میخواستم به بینم کی باید برم دانشگاه
-اها
🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙 🌙
به بخشید دیر شد
و زیاد خوب نبود
انرژی نداشتم
شما هم نظر نمی زاری اصن
قول میدم بعدی زودتر باشه
اگه مدرسه و اقای مقاره هادیان بزارن
هی میگن بیست هشتم
بیست هشتم از درس زندگی افتادیم والا😂
شمس باشید ☀
عاشقتونم
۲.۷k
۰۸ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.