پارت ۱۳۵ ☆
پارت ۱۳۵ ☆
جاذبه ی چشمات ♡......از زبون بیتا .....
این دفعه پرهام گرفت و چسبوندش به دیوار :آشغال تویی یبار دیگه دور و ور داداشم و رها پیدات بشه خودم با دستای خودم میکشمت
که یهو بلند داد زد :فهمیدی
سینا همونطور یکی محکم زد تو صورت پرهام و پرت کرد اونطرف که رفت سمت رادین
سینا :منو از چی میترسونی خودت یا اون جوجه قرتی هان من زنمو عشقمو میخوام که اونم رهاس که به هیشکی نمیدمش
رها :خفه شو حاضر بمیرم و زن تو نشم
رادین:مرتیکه عوضی خفه میشی یا خودم با همین دستای خودم خفت کنم
سینا :خفه نمیشم تو باید خفه شی که دنبال ناموس مردمی
همینطور که داشتن بحث میکردن و دعوا جوش آوردم
و گفتم :تویی که اینقدر زنم زنم میکنی که رها عمرا زن توی بی غیرت بشه
پ چرا حاضر بودی بخاطر پول و سهام مزخرف بیخیالش بشی هان الانم میتونی بری دنبال همون پول و سهام مزخرف و اینجا هم پیدات نشه
سینا :ولی من رها رو دوست دارم
رها :خفه شو عوضی آشغال خفه شو کثافت
که سینا اومد نزدیک رها که رها هی عقب عقب میومد :نزدیک من نیا ازت بدم میاد متنفرم ازت
رادین داشت میدویید طرف رها که یهو
ماشین به رها زد و پرتش کرد اونطرف
تو شوک بودم. با صدای داد رادین به خودم اومدم
با دو رفتم سمت رها
سر و صورت خونی و زخم شده
پرهام سری ماشین رو آورد و سوار شدیم و بردیمش بیمارستان
بردیمش داخل که گفتن باید ببرنش اتاق عمل
رادین :میکشمش اون آشغالو میکشم با دستای خودم
پرهام :آروم باش الان به تنها کسی که باید فک کنی رهاس که اونم
ساعت شد
چشام پر اشک شده بود و سرمو انداختم پایین و هی دعا دعا میکردم واسه رها اتفاقی نیوفته
تو همین فکر بودم که با صدای پرهام از فکرم اومدم بیرون
پرهام :پاک کن اون اشکارو چشای قشنگت خراب میشه ها پاک کن هیچ اتفاقی نیوفته
من :ولی اگه رها
که پرید وسط حرف :هیسسسس هیچ اتفاقی قرار نیست بیوفته
الانم اون اشکارو زود پاک کن
اشکامو پاک کردم و سرمو گذاشتم رو شونه پرهام
دو ساعت بعد گذشت خبری از دکتر نبود
دلم مثل سیر و سرکه میجوشید
که یهو دکتر اومد بیرون همه بلند شدیم
که ...........؟
جاذبه ی چشمات ♡......از زبون بیتا .....
این دفعه پرهام گرفت و چسبوندش به دیوار :آشغال تویی یبار دیگه دور و ور داداشم و رها پیدات بشه خودم با دستای خودم میکشمت
که یهو بلند داد زد :فهمیدی
سینا همونطور یکی محکم زد تو صورت پرهام و پرت کرد اونطرف که رفت سمت رادین
سینا :منو از چی میترسونی خودت یا اون جوجه قرتی هان من زنمو عشقمو میخوام که اونم رهاس که به هیشکی نمیدمش
رها :خفه شو حاضر بمیرم و زن تو نشم
رادین:مرتیکه عوضی خفه میشی یا خودم با همین دستای خودم خفت کنم
سینا :خفه نمیشم تو باید خفه شی که دنبال ناموس مردمی
همینطور که داشتن بحث میکردن و دعوا جوش آوردم
و گفتم :تویی که اینقدر زنم زنم میکنی که رها عمرا زن توی بی غیرت بشه
پ چرا حاضر بودی بخاطر پول و سهام مزخرف بیخیالش بشی هان الانم میتونی بری دنبال همون پول و سهام مزخرف و اینجا هم پیدات نشه
سینا :ولی من رها رو دوست دارم
رها :خفه شو عوضی آشغال خفه شو کثافت
که سینا اومد نزدیک رها که رها هی عقب عقب میومد :نزدیک من نیا ازت بدم میاد متنفرم ازت
رادین داشت میدویید طرف رها که یهو
ماشین به رها زد و پرتش کرد اونطرف
تو شوک بودم. با صدای داد رادین به خودم اومدم
با دو رفتم سمت رها
سر و صورت خونی و زخم شده
پرهام سری ماشین رو آورد و سوار شدیم و بردیمش بیمارستان
بردیمش داخل که گفتن باید ببرنش اتاق عمل
رادین :میکشمش اون آشغالو میکشم با دستای خودم
پرهام :آروم باش الان به تنها کسی که باید فک کنی رهاس که اونم
ساعت شد
چشام پر اشک شده بود و سرمو انداختم پایین و هی دعا دعا میکردم واسه رها اتفاقی نیوفته
تو همین فکر بودم که با صدای پرهام از فکرم اومدم بیرون
پرهام :پاک کن اون اشکارو چشای قشنگت خراب میشه ها پاک کن هیچ اتفاقی نیوفته
من :ولی اگه رها
که پرید وسط حرف :هیسسسس هیچ اتفاقی قرار نیست بیوفته
الانم اون اشکارو زود پاک کن
اشکامو پاک کردم و سرمو گذاشتم رو شونه پرهام
دو ساعت بعد گذشت خبری از دکتر نبود
دلم مثل سیر و سرکه میجوشید
که یهو دکتر اومد بیرون همه بلند شدیم
که ...........؟
۱۰.۰k
۱۸ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.