دلم میخواست
دلم میخواست
خانومِ خانه ات میشدم …
تو خسته از سرکار می آمدی
و من با تمام عشقم،
غذای مورد علاقه ات را می پختم
صدایت میزدم
“آقا، بفرما ناهار”
و تو با چشمک بسمت من می آمدی و
هی قربان صدقه ی خانومِ با سلیقه ات میرفتی
شب بهانه ی قدم زدن میکردم
دستانم را میگرفتی
طول و عرض خیابان های شهر را یکی یکی متر میکردیم
جلوی گل فروشی برایم یک دسته نرگس میخریدی
و من هی قربان صدقه ی مردانگی ات میرفتم..
دلم میخواست، جلوی همه ی مردم
دستان هم را می گرفتیم …!
کاش مردِ خانه ام میشدی پسر!!
کاش زنِ خانه ات می شدم
افسوس …
خانومِ خانه ات میشدم …
تو خسته از سرکار می آمدی
و من با تمام عشقم،
غذای مورد علاقه ات را می پختم
صدایت میزدم
“آقا، بفرما ناهار”
و تو با چشمک بسمت من می آمدی و
هی قربان صدقه ی خانومِ با سلیقه ات میرفتی
شب بهانه ی قدم زدن میکردم
دستانم را میگرفتی
طول و عرض خیابان های شهر را یکی یکی متر میکردیم
جلوی گل فروشی برایم یک دسته نرگس میخریدی
و من هی قربان صدقه ی مردانگی ات میرفتم..
دلم میخواست، جلوی همه ی مردم
دستان هم را می گرفتیم …!
کاش مردِ خانه ام میشدی پسر!!
کاش زنِ خانه ات می شدم
افسوس …
۲.۰k
۰۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.