احساس میکنم خدا زن ها را با پاستل گچی نقاشی کرده، و نهایت
احساس میکنم خدا زن ها را با پاستل گچی نقاشی کرده، و نهایت سلیقه اش را برای آنها گذاشته است. زن ها آمده اند عاشق باشند چه مادر، چه خواهر، چه همسر چه دختر کوچولوی دوازده ساله که عاشق بازیگر و خواننده های معروف می شود و عکسهایش را در داخل درب کمد می چسباند... زن ها شاید پارک دوبل را درست یاد نگیرند و یا هرگز قانون آفساید فوتبال را تشخیص ندهند اما پای مسابقات بیشتر از مردان جیغ می کشند...آنها آمده اند تا رنگ زرد و کرمی یا رنگ صورتی و گلبهی دو رنگ متفاوت باشند یا رنگ هایی مثل مغزپسته ای، فسفری، یشمی جان بگیرند، ما مردها به همه ی آنها می گوییم سبز...زن ها آمده اند تا زیبا باشند، شاید ساعتها روی کفش پاشنه بلند راه بروند، ساعتها بنشینند تا لاک نخنشان خشک شود و همه ی اتاق را بوی تند لاک ناخن بردارد؛ هر روز مدت ها جلوی آیینه آرایش کنند، ابرو بردارند، موهای خود را طلائی ، ماهگونی یا قهوه ای N7کنند؛ اتو بکشند لخت شود یا با بیگودی فرشان کنند اما در نهایت نقاشی پاستل گچی خدا را کامل می کنند... بدون آنها ما فقط املت میخوریم یا از روی تنوع نیمرو بدون آنها دنیای ما پاستیل ژله ای ، عروسک ، خرس پشمی ،النگو ، گوشواره ی گیلاس و گردنبند مروارید نداشت... زن ها جیغ میکشند، گریه می کنند، قهر می کنند خانه را بهم می ریزند اما دیرتر از مردها میشکنند و تمام دغدغه ی شان با آغوش محکم مردانه ای آرام می شود حتی دیرتر از ما مردها سرما میخورند و وقتی سرما میخورند مثل ما مردها غش نمی کنند... آنها راننده کامیون نیستند اما مقصد تمام راه ها هستند؛ ساختمان سازی نمی کنند اما گرمای همه ی خانه هایند...بدون نقاشی پاستل گچی خداوند دنیای ما سیاه و سفید بود.
#سهراب_رحیمی #عاشقانه
#سهراب_رحیمی #عاشقانه
۴.۴k
۱۶ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.