*نفس*
*نفس*
ایلیا : نفس خسته میشی یکم بنشین
- خسته نیستم
ایلیا : هر جور راحتی عزیزم
بعد از آهنگ وقت شام شد خیلی گشنم بود ولی چون مقابل دوربین بودیم باید ناز می کردم
- ایلیا این کارا چیه
ایلیا خندید وگفت : آقا فیلم نگیرین عروس خیلی گشنشه
مرده فیلم بردا خندش گرفت وگفت : چشم
با خیال راحت شام خوردم بعدم همراه ایلیا رفتیم از مهمونها تشکر کردیم ورفتیم سر مامون نشستیم
- تبریک میگم
نسیم بود بهش لبخند زدم ولی ایلیا اخم کرد منو بغل کردوبوسید دستشو مقابل ایلیا گرفت ایلیا سرد باهاش دست داد ولی مقابل چشم همه روگونه ای ایلیا رو بوسید وگفت : همیشه شاد باشی آقا داماد
رفت ایلیا سرش پایین بود ومعبوم بود حسابی عصبیه
- ایلیا
ایلیا نگام کرد دستشو گرفتم وگفتم : خودتو ناراحت نکن ارزششو نداره امشبمون رو خراب کنیم
لبخند زد وگفت : ناراحت نیستی
- برای چی ؟
ایلیا : از کار نسیم
- نه بی خیال
دستمو گرفت وپشت دستمو بوسید بهش لبخند زدم
- اهم اهم مزاحم نیستیم
با خنده مریم وشیرین رو نگاه کردیم
- خیلی لوسین
مریم : بیا برقصین دیگه
ایلیا : بابا بزارید یکم استراحت کنه
- امشب که برای استراحت نیست
شیرین ونفس زدن زیر خنده
- کوفت به چی می خندین
برگشتم ایلیا هم خندش گرفت
- شماهابه چی می خندین
مریم : هیچی بابا
اوناکه رفتن با اخم ایلیا رو نگاه کردم وگفتم : چیه
ایلیا : هیچی عزیزم
تا آخرشب بزن بکوب برقص بود دیگه واقعا خسته شده بودم بعدم مراسم خداحافظی بود
ایلیا : نفس خسته میشی یکم بنشین
- خسته نیستم
ایلیا : هر جور راحتی عزیزم
بعد از آهنگ وقت شام شد خیلی گشنم بود ولی چون مقابل دوربین بودیم باید ناز می کردم
- ایلیا این کارا چیه
ایلیا خندید وگفت : آقا فیلم نگیرین عروس خیلی گشنشه
مرده فیلم بردا خندش گرفت وگفت : چشم
با خیال راحت شام خوردم بعدم همراه ایلیا رفتیم از مهمونها تشکر کردیم ورفتیم سر مامون نشستیم
- تبریک میگم
نسیم بود بهش لبخند زدم ولی ایلیا اخم کرد منو بغل کردوبوسید دستشو مقابل ایلیا گرفت ایلیا سرد باهاش دست داد ولی مقابل چشم همه روگونه ای ایلیا رو بوسید وگفت : همیشه شاد باشی آقا داماد
رفت ایلیا سرش پایین بود ومعبوم بود حسابی عصبیه
- ایلیا
ایلیا نگام کرد دستشو گرفتم وگفتم : خودتو ناراحت نکن ارزششو نداره امشبمون رو خراب کنیم
لبخند زد وگفت : ناراحت نیستی
- برای چی ؟
ایلیا : از کار نسیم
- نه بی خیال
دستمو گرفت وپشت دستمو بوسید بهش لبخند زدم
- اهم اهم مزاحم نیستیم
با خنده مریم وشیرین رو نگاه کردیم
- خیلی لوسین
مریم : بیا برقصین دیگه
ایلیا : بابا بزارید یکم استراحت کنه
- امشب که برای استراحت نیست
شیرین ونفس زدن زیر خنده
- کوفت به چی می خندین
برگشتم ایلیا هم خندش گرفت
- شماهابه چی می خندین
مریم : هیچی بابا
اوناکه رفتن با اخم ایلیا رو نگاه کردم وگفتم : چیه
ایلیا : هیچی عزیزم
تا آخرشب بزن بکوب برقص بود دیگه واقعا خسته شده بودم بعدم مراسم خداحافظی بود
۷.۱k
۱۳ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.