خستم. خسته از این دنیا ورنگهاشو ادمهای فریبکارانش،،،خسته

خستم. خسته از این دنیا ورنگهاشو ادمهای فریبکارانش،،،خسته از تمامی مردی ونامردی ها.
خسته از تمام حرفهایی که از دهان مردمانی بیرون میریزد که دم از مردی میزنند ولی خوب که دقت میکنی میبینی نامردهایی بیش نیستند،،،
اهای روزگار از ما که گذشت. تو فکری به حال خودت کن. این دنیا نه ان دنیایست که از کودکی تصورش را داشتم. دنیای کودکی ام مردهای فراوانی داشت. چه شد که دنیای بزرگی ام پر شد از نامرد
هرجا دستی برای کمک خواستیم که بلندمان کنن خواستن اول سوارمان شوند ..چرا؟؟
کجا رفت مردی. کجا رفت صداقت. چرا دنیایمان شده دنیای تجاوز به روح وتن ادمها.
هروقت به کسی محبت کردیم گفتند نیاز مند است. نیاز جسمی دارد. بگذار به بهای پرکردن اوقاتش ،،حالش را هم ببریم. غافل از انکه اصلا اینطور نبوده. چون یک زن نیاز احساسی دارد. احساساتش که لطمه خورد هیچ چیز نمیتواند اورا مثل اول کند ....
محبت کرد مسخره اش کردند،،بازیچه گرفتنش،،،بعد کلی وقت بهش میگن. برو،،،برو،،تو از اول مهم نبودی ونیستی،،،ازت خوشم نمی اید. خری بودی که برای سواری گرفتن ازت امده بودی...
اخ نمیدانند این حرفها پتکی میشود بر احساسات ترک.خورده یک زن. احساساتی که حال چیزی از ان نمانده
نکنین. هه...واقعا که. مردیت تا اینجاست ،،،اینقد نامرد نباشین،،،دنیا دار مکافات است،،،
دلنوشته:ثمین 29