.
.
شاعر و پاییز یک دردِ مشترک دارند... هردو عاشقند. من مطمئنم پاییز عاشق است که اینگونه درد عشقش همه را دُچار می کند. هزاران نفر برای محبوبشان از پاییز می گویند، از زیبایی هایش ، از رنگارنگ بودن طبیعت، از اینکه چقدر خوب می شود اگر در کوچه ای قدم بزنند که خش خشِ برگها زیرِ پای آنها سکوت کوچه را بشکند. از اینکه درختِ سرِ کوچه وقتی رَختِ زرد و سرخ به تن می کند زیباتر است. پاییز مطئمنا عاشق است که دچار می کند. پاییز به دردِ خودش می سوزد و آدم ها عشق می کنند. دقیقا مثل شاعرها که هزاران نفر را عاشق کرده اند. شاعرها از دردشان می نویسند، انگار حرف دل دیگران را برای محبوبشان می زنند، انگار می دانند آدم که عشقش سرد می شود باید کجای دلش را گرم کرد تا زنده بماند، انگار می دانند آدم که تنها می شود چطور باید دوام بیاورد، چطور بسازد، چطور فراموش کند. شاعرها می سوزند و آدم ها عشق می کنند. شاعر و پاییز درد مشترک دارند...
.
#میثم_اسفندیار
شاعر و پاییز یک دردِ مشترک دارند... هردو عاشقند. من مطمئنم پاییز عاشق است که اینگونه درد عشقش همه را دُچار می کند. هزاران نفر برای محبوبشان از پاییز می گویند، از زیبایی هایش ، از رنگارنگ بودن طبیعت، از اینکه چقدر خوب می شود اگر در کوچه ای قدم بزنند که خش خشِ برگها زیرِ پای آنها سکوت کوچه را بشکند. از اینکه درختِ سرِ کوچه وقتی رَختِ زرد و سرخ به تن می کند زیباتر است. پاییز مطئمنا عاشق است که دچار می کند. پاییز به دردِ خودش می سوزد و آدم ها عشق می کنند. دقیقا مثل شاعرها که هزاران نفر را عاشق کرده اند. شاعرها از دردشان می نویسند، انگار حرف دل دیگران را برای محبوبشان می زنند، انگار می دانند آدم که عشقش سرد می شود باید کجای دلش را گرم کرد تا زنده بماند، انگار می دانند آدم که تنها می شود چطور باید دوام بیاورد، چطور بسازد، چطور فراموش کند. شاعرها می سوزند و آدم ها عشق می کنند. شاعر و پاییز درد مشترک دارند...
.
#میثم_اسفندیار
۳.۳k
۱۹ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.