تویی ڪه نمیشناسمت...
تویی ڪه نمیشناسمت...
شاید از تبار رودے
خروشان،
زنده،
پویا،
ولی من از تبار مردابیامـ در دل ڪویر
ڪه لحظهها را رو به پایان میشمارمـ
شاید از تبار نــورے
درخشان،
تابنده،
گــرمیبخش،
ولی من از تبار تاریڪیام
دلمــرده و تنها و سرد ڪه هیچ ڪور سویی در دلمـ ره نمیابد
شاید از تبار دریایی
بیڪران،
پرتلاطمـ،
آیینهےِ آسمان
اما من از تبار ڪویرمـ و آسمان با دلمـ قهر است و خورشید سوزان میسوزاند تن تشنهامـ را...
ℳ£
شاید از تبار رودے
خروشان،
زنده،
پویا،
ولی من از تبار مردابیامـ در دل ڪویر
ڪه لحظهها را رو به پایان میشمارمـ
شاید از تبار نــورے
درخشان،
تابنده،
گــرمیبخش،
ولی من از تبار تاریڪیام
دلمــرده و تنها و سرد ڪه هیچ ڪور سویی در دلمـ ره نمیابد
شاید از تبار دریایی
بیڪران،
پرتلاطمـ،
آیینهےِ آسمان
اما من از تبار ڪویرمـ و آسمان با دلمـ قهر است و خورشید سوزان میسوزاند تن تشنهامـ را...
ℳ£
۴۳۹
۰۶ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.