از هرچه هست و نیست گذشتم
از هرچه هست و نیست گذشتم
ولی هنوز
در مرز چشم های تو گیرم
فقط همین
با دیدنت زبان دلم بند آمده است
شاعر شدم که لال نمیرم
فقط همین!
ولی هنوز
در مرز چشم های تو گیرم
فقط همین
با دیدنت زبان دلم بند آمده است
شاعر شدم که لال نمیرم
فقط همین!
۱.۰k
۰۵ خرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.