باتو ، با عشق تو همخانه شدن را بلدم
باتو ، با عشق تو همخانه شدن را بلدم
غیرِ تو ، با همه بیگانه شدن را بلدم
.
تا کنم باز ،درِ خانه ی مهرت چو کلید
به سر از پا همه دندانه شدن را بلدم
.
مثل آشفتگی موی تو شد کار دلم
دل من ! غصه نخور شانه شدن را بلدم
.
پُر شوَم تا که من از الکل چشم و لب تو
ساقی ام باش که پیمانه شدن را بلدم
.
مرغ عشق منی و جای تو آغوش من است
پیش من پر بکشی لانه شدن را بلدم
.
آه از لیلیِ چشمِ تو و مجنونِ دلم
قرن آهن شد و افسانه شدن را بلدم
غیرِ تو ، با همه بیگانه شدن را بلدم
.
تا کنم باز ،درِ خانه ی مهرت چو کلید
به سر از پا همه دندانه شدن را بلدم
.
مثل آشفتگی موی تو شد کار دلم
دل من ! غصه نخور شانه شدن را بلدم
.
پُر شوَم تا که من از الکل چشم و لب تو
ساقی ام باش که پیمانه شدن را بلدم
.
مرغ عشق منی و جای تو آغوش من است
پیش من پر بکشی لانه شدن را بلدم
.
آه از لیلیِ چشمِ تو و مجنونِ دلم
قرن آهن شد و افسانه شدن را بلدم
۱.۶k
۳۰ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.