بتلقین محض یعنی تلقین به جا انداختن و تلقین به جا انداختن
بتلقین محض یعنی تلقین به جا انداختن و تلقین به جا انداختن یعنی عادت به واقع شدن در طرف یعنی تشدد کامل یعنی اوج خودسرانه یعنی مکرر فراوان یعنی اوج حق به جانب نمایش دادن یعنی خاطره سازی خوش از دروغ یعنی در آینده مغلوب خاطره ای از حس بودن شود که پایه ی دروغ دارد و با خوش بودن بر دروغی از خاطره آور است در آینده پیش رفتن که یعنی برپایه ی باطل صریح بودن که درمعنای باطل است و راهکردش فراموشی (اتفاق افتاده) ویا فکر به آن نکردن (اتفاق افتاده) ویا بهترین اقدام این است که معنایی یافتن حقیقت به اکتفا (که راه اصیل برای کنار زدن اتفاق افتاده) است بشود که جایگزین سالم درکنار زدن این تلقینی که از مکرر شدنش در طرف دیر یا زود تثبیت که بر تثبیت باطل در طرف می کند کاملا می باشد . . .توجیه بستنتان هم توجیه است !
دانسته شود که قرآن کریم همه ی آیاتش برای همه و همیشه است حتی آیات و صفات خداوند که از صفات فاعلیش ناخوشایند باشد حتی برای بهترین تک معصومش که بقیت الله باشد هرچند آیاتی و صفات ناخوشایندش ضعیف بشود اما باز هست و درنظر گرفته شده می شود اما کمرنگ شده است پس حتی پس از عدل الهی حتی برای تک معصومش آیه و صفتی از حسن فاعلی ناخوشایند از خداوند درتکلیف باشد اما فقط کمرنگ شده است به طوری که هست اما کمرنگ است پس اشتراک اهل نظر با دیگر مسلمانان این است که آنان هم همه آیات برایشان موجود است اما برایشان فقط آیات ناخوشایند و صفات ناخوشایند خداوند هم هست اما تفاوت آنجا است که فقط کمرنگ شده اند درواقع بازه آیات کاربری آشکارشان از دردم سطح یافته ی ملاک که مسلمان سطحی است آغاز شده تا اهل نظر ادامه دارد فقط کاربری آشکار آیات و صفات فاعلی الهی دراهل نظر خوبش بیشتر و بدش کمرنگ شده و در مسلمان سطحی بدش بیشتر و خوبش کمتر می باشد و تازه برای اهل نظر شدن از مسلمان سطحی باید باید از صبر و زمان بری و نماز کمک گرفت اگر مسلمان سطحی بود چون که از اهل نظر خوشایند آمد دفعا اهل نظر خواست بدون وسیله ی صبر و نماز به جایی نمی رسید و الطاف خوب بیشتر توجه کردنتان فقط زبانی می شود و به زندگی درعمل به طوری که شواهد اولیه معجزه بدون خود استعاره را هم دید جاری نمی شود پس اگر واقعیت جاری شدن عملی را می خواهید وقتی مسلمان هستید بعد از علم مبنایی از صبر و نماز کمک بگیرید و هم اینکه درست است قبل از ظهور یا سرانجام شیطانی همانا شیطان پیروز است اما وقتی آخرالزمان به عدل الهی برسد شیطان می بیند که آخری برای او وجود ندارد و آخری نیامده است چون دوره ای بعد از پیروزی او ادامه یافته که خلاف انتظارش می رود و می رسد به طوری که بعد از آمدن از محالات روی ثابت است دوره ی دیگری بعدش بیاورد چون الی قیامت دوره ی مهدوی ادامه می یابد و دانسته ملاک درعملی اکثر عملی نمی شود مگر پس از ظهور و قبل از ظهور درعملی اکثر عملی پاد ملاک می باشد اما این اندک (قبل از ظهور)ملاک لطیف (کمی) نیست بلکه همانا ضخیمی درلطیف (کمی) است به طوری که درهمان قبل ظهور ضخیم نیست اما بیشترین لطیف (کمی) است که به ضخیم نزدیک تر است و ضخیم کمیتی درکیفیت کمیت تک است پس همیشه قبل از ظهور دین حق به بزرگترین دین درجمعیت نزدیکترین است اما پرجمعیتترین دین نیست به قولی بد ضعیف آن نزدیک به قوی درکمیت است و همین است که دین حق از ادیان بزرگ کمی است و پرجمعیت قبل از ظهور است اما دین اکثر یا دین بزرگ کمی نیست با ظهور با دین اکثر رقابت می کند که هم پس از ظهور غالب میشود و دین دوم دین اکثر قبل از ظهور می شود که مسیحیت همان باطل مفهومی بدون پشتوانه ی ملاک است چون پشتوانه ی ملاک شود از دین درآید و گونه آنهم برای دین اسلام ناب محمدی شود و تازه جهانی شدن کمیت اسلام بیشتر دفعی و انفجاری ازقبل ظهور به بعد ازظهور یا سرعت فوجی میشود وتازه درعملی غیرعمل وملاک حقیقت استعاری کمتر میباشد وپس هم همین است که بعد از ظهور عملی واقعیتر میباشد.
تازه فرهنگ که رسم مربوط به اجتماعی می باشد همانا حق مربوط به انسانی بوده و پس اوج مربوط به قلب است پس
فرهنگ بدون پشتوانه ی ملاک همان باطل مفهومی میباشند.
توجیه بستنتان از روی ثابت همان توجیه است !!!!!!...
چه درغالبیت کمی بد چه درغالبیت کمی خوب به همین ترتیب کیفی یا مخفی اکثر عینی می شود یا آشکار عین می شود اما اینکه درتکلیف عمل اثری بر کیفی ندارد همیشه درتکلیف غالبیت کیف میماند درتکلیف است چه قبل از ظهور چه بعد از ظهور تکلیف است درروال تکلیف بود درست است ازتخلف زمانه کیف مخفی اکثر عینی می شود اما از این تخلف زمانه را تخلف وباز همچون بعدازظهور را میباشد.
دین مبین اسلام ناب محمدی درجمع خدا تا نائب نائبین امام عصر و از خدا تا نائب نائبین امام عصر درجمع دین مبین اسلام ناب محمدی می باشد و ملاک نقطه ی اولیه نیست بلکه بازه ی اولیه
دانسته شود که قرآن کریم همه ی آیاتش برای همه و همیشه است حتی آیات و صفات خداوند که از صفات فاعلیش ناخوشایند باشد حتی برای بهترین تک معصومش که بقیت الله باشد هرچند آیاتی و صفات ناخوشایندش ضعیف بشود اما باز هست و درنظر گرفته شده می شود اما کمرنگ شده است پس حتی پس از عدل الهی حتی برای تک معصومش آیه و صفتی از حسن فاعلی ناخوشایند از خداوند درتکلیف باشد اما فقط کمرنگ شده است به طوری که هست اما کمرنگ است پس اشتراک اهل نظر با دیگر مسلمانان این است که آنان هم همه آیات برایشان موجود است اما برایشان فقط آیات ناخوشایند و صفات ناخوشایند خداوند هم هست اما تفاوت آنجا است که فقط کمرنگ شده اند درواقع بازه آیات کاربری آشکارشان از دردم سطح یافته ی ملاک که مسلمان سطحی است آغاز شده تا اهل نظر ادامه دارد فقط کاربری آشکار آیات و صفات فاعلی الهی دراهل نظر خوبش بیشتر و بدش کمرنگ شده و در مسلمان سطحی بدش بیشتر و خوبش کمتر می باشد و تازه برای اهل نظر شدن از مسلمان سطحی باید باید از صبر و زمان بری و نماز کمک گرفت اگر مسلمان سطحی بود چون که از اهل نظر خوشایند آمد دفعا اهل نظر خواست بدون وسیله ی صبر و نماز به جایی نمی رسید و الطاف خوب بیشتر توجه کردنتان فقط زبانی می شود و به زندگی درعمل به طوری که شواهد اولیه معجزه بدون خود استعاره را هم دید جاری نمی شود پس اگر واقعیت جاری شدن عملی را می خواهید وقتی مسلمان هستید بعد از علم مبنایی از صبر و نماز کمک بگیرید و هم اینکه درست است قبل از ظهور یا سرانجام شیطانی همانا شیطان پیروز است اما وقتی آخرالزمان به عدل الهی برسد شیطان می بیند که آخری برای او وجود ندارد و آخری نیامده است چون دوره ای بعد از پیروزی او ادامه یافته که خلاف انتظارش می رود و می رسد به طوری که بعد از آمدن از محالات روی ثابت است دوره ی دیگری بعدش بیاورد چون الی قیامت دوره ی مهدوی ادامه می یابد و دانسته ملاک درعملی اکثر عملی نمی شود مگر پس از ظهور و قبل از ظهور درعملی اکثر عملی پاد ملاک می باشد اما این اندک (قبل از ظهور)ملاک لطیف (کمی) نیست بلکه همانا ضخیمی درلطیف (کمی) است به طوری که درهمان قبل ظهور ضخیم نیست اما بیشترین لطیف (کمی) است که به ضخیم نزدیک تر است و ضخیم کمیتی درکیفیت کمیت تک است پس همیشه قبل از ظهور دین حق به بزرگترین دین درجمعیت نزدیکترین است اما پرجمعیتترین دین نیست به قولی بد ضعیف آن نزدیک به قوی درکمیت است و همین است که دین حق از ادیان بزرگ کمی است و پرجمعیت قبل از ظهور است اما دین اکثر یا دین بزرگ کمی نیست با ظهور با دین اکثر رقابت می کند که هم پس از ظهور غالب میشود و دین دوم دین اکثر قبل از ظهور می شود که مسیحیت همان باطل مفهومی بدون پشتوانه ی ملاک است چون پشتوانه ی ملاک شود از دین درآید و گونه آنهم برای دین اسلام ناب محمدی شود و تازه جهانی شدن کمیت اسلام بیشتر دفعی و انفجاری ازقبل ظهور به بعد ازظهور یا سرعت فوجی میشود وتازه درعملی غیرعمل وملاک حقیقت استعاری کمتر میباشد وپس هم همین است که بعد از ظهور عملی واقعیتر میباشد.
تازه فرهنگ که رسم مربوط به اجتماعی می باشد همانا حق مربوط به انسانی بوده و پس اوج مربوط به قلب است پس
فرهنگ بدون پشتوانه ی ملاک همان باطل مفهومی میباشند.
توجیه بستنتان از روی ثابت همان توجیه است !!!!!!...
چه درغالبیت کمی بد چه درغالبیت کمی خوب به همین ترتیب کیفی یا مخفی اکثر عینی می شود یا آشکار عین می شود اما اینکه درتکلیف عمل اثری بر کیفی ندارد همیشه درتکلیف غالبیت کیف میماند درتکلیف است چه قبل از ظهور چه بعد از ظهور تکلیف است درروال تکلیف بود درست است ازتخلف زمانه کیف مخفی اکثر عینی می شود اما از این تخلف زمانه را تخلف وباز همچون بعدازظهور را میباشد.
دین مبین اسلام ناب محمدی درجمع خدا تا نائب نائبین امام عصر و از خدا تا نائب نائبین امام عصر درجمع دین مبین اسلام ناب محمدی می باشد و ملاک نقطه ی اولیه نیست بلکه بازه ی اولیه
۵۷.۳k
۲۲ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.