شکایت کردروزی دیده با دل
شکایت کردروزی دیده با دل
که کار من شد از جورتو مشکل
تو را داده است دست شوق برباد
مرا آکنده است سیل اشک بنیاد
ترا گردید جای آتش مرا آب
توزآسایش بری گشتی من زخواب
زبس کاندیشه های خام کردی
مراوخویش رابدنام کردی
که کار من شد از جورتو مشکل
تو را داده است دست شوق برباد
مرا آکنده است سیل اشک بنیاد
ترا گردید جای آتش مرا آب
توزآسایش بری گشتی من زخواب
زبس کاندیشه های خام کردی
مراوخویش رابدنام کردی
۱۳۷
۲۷ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.