ترسم قیامت شود
ترسم قیامت شود
ومن در پیشگاه قبله گاهم
شرمنده دستانی شوم
که نوازشم می کردند
اتش جهنمی را
که از چشمانش بر تن بیقرار من
لرزه انداخته بود را
می دیدم
که جهانی را می سوزاند
به گور رفتم …
شب اول شد
نکیر دل
منکر عقل
بر سر این جسم بی روح
شروع به بازخواست کردند
لال شدم
اسمش از خاطرم پر کشیده بود
تنها شمیم عطر
موهایی
بر من مستولی بود
که هر شب بر بالینم
حاضر بود و با آن
چنگ غزل واژه
می نواختم
ومن در پیشگاه قبله گاهم
شرمنده دستانی شوم
که نوازشم می کردند
اتش جهنمی را
که از چشمانش بر تن بیقرار من
لرزه انداخته بود را
می دیدم
که جهانی را می سوزاند
به گور رفتم …
شب اول شد
نکیر دل
منکر عقل
بر سر این جسم بی روح
شروع به بازخواست کردند
لال شدم
اسمش از خاطرم پر کشیده بود
تنها شمیم عطر
موهایی
بر من مستولی بود
که هر شب بر بالینم
حاضر بود و با آن
چنگ غزل واژه
می نواختم
۴۸۴
۰۶ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.