دیشب موبایلمو برداشتم رفتم تو چتامون 📱
دیشب موبایلمو برداشتم رفتم تو چتامون 📱
همون قسمت آخرین دعوا 😔
رسیدم به جایی که اون گفت دیگه دوست ندارم
راهی نداریم و منم دیدم راست میگه 😔
مشکلمون لاینحله 💔
هندزفیری گذاشتم گوشم و گریه کردم 🎧 😭
صدای عباس قمری تو گوشم بود 🙂
یکی بود یکی نبود 😞 یکی عاشق بود یکی نبود ...💔 نزدیک 1 ساعت و نیم یه سره مدام این آهنگو گوش دادم و خودمم نفهمیدم 😔
هندزفیریمو در آوردم رو تخت دراز کشیدم تو ذهنم شروع کردم باهاش جنگیدن 😡
بهش گفتم آخه دیوونه چرا میگی حل نمیشه ؟ 😳 خدا بزرگه حواسش به دلمون هست 🙏
اونم با همون صدای قشنگش که از ناراحتی دو رگه شده گفت ببین من میدونم حل نمیشه تو الان داری با احساس جلو میری اون گفت 😔
من گفتم 😞 اون گفت 😞 من بغض کردم ... 😖 تو دلم یهو عزمم رو جزم کردم گفتم :
این ادم ماله منه سره داشتنش میجنگم 😡
شروع کردم واقعی براش تایپ کردن ✌
گفتم تو مال منی منم به هیچ کسی نمیدمت حتی به خودت 😳 تو غلط میکنی که منو خودتو بیچاره کنی 😒 من دوست دارم ❤ همون لحظه برام شد is typing.... 😥 بحثمون شروع شد
برای اولین بار صدای گریمو شنید 😔
انقد جنگیدمو جنگیدم که آخرش گفت
من میدونم تو مال من نمیشیا 😞
نکن با خودت اینجوری نفسم 😔
اشک تو چشاش جمع شده بود 😣
منم با صدای گرفته گفتم سرت با کل دنیا میجنگم 😞 پای عشقم به تو وایمیستم 😡
فقط بگو باشه 🙏 نوشت انقد دوست دارم که نمیتونم نه بگم 😞 زدم زیر گریه بهش voice دادم 😭 گفتم به همون خدای بالا سرمون قسم عاشقتم اخه من بدون تو چطوری زندگی کنم ؟ 😔 من خوشبخت ترین ادمه دنیا..
هنوز این جمله از دهنم در نیومده بود که ساعت زنگ زد ⏰ یهو از خواب پریدم 😣 هندزفیریم بغلم رو تخت بود 🎧 یهو به خودم اومدم دیدم تمامه اون 1 لحظه رسیدنه بهش هم خواب بود 😔 تو گرگ و میش صبح حس کردم دیگه قلبم نمیزنه 💔
#دست#نویس#زهرا
همون قسمت آخرین دعوا 😔
رسیدم به جایی که اون گفت دیگه دوست ندارم
راهی نداریم و منم دیدم راست میگه 😔
مشکلمون لاینحله 💔
هندزفیری گذاشتم گوشم و گریه کردم 🎧 😭
صدای عباس قمری تو گوشم بود 🙂
یکی بود یکی نبود 😞 یکی عاشق بود یکی نبود ...💔 نزدیک 1 ساعت و نیم یه سره مدام این آهنگو گوش دادم و خودمم نفهمیدم 😔
هندزفیریمو در آوردم رو تخت دراز کشیدم تو ذهنم شروع کردم باهاش جنگیدن 😡
بهش گفتم آخه دیوونه چرا میگی حل نمیشه ؟ 😳 خدا بزرگه حواسش به دلمون هست 🙏
اونم با همون صدای قشنگش که از ناراحتی دو رگه شده گفت ببین من میدونم حل نمیشه تو الان داری با احساس جلو میری اون گفت 😔
من گفتم 😞 اون گفت 😞 من بغض کردم ... 😖 تو دلم یهو عزمم رو جزم کردم گفتم :
این ادم ماله منه سره داشتنش میجنگم 😡
شروع کردم واقعی براش تایپ کردن ✌
گفتم تو مال منی منم به هیچ کسی نمیدمت حتی به خودت 😳 تو غلط میکنی که منو خودتو بیچاره کنی 😒 من دوست دارم ❤ همون لحظه برام شد is typing.... 😥 بحثمون شروع شد
برای اولین بار صدای گریمو شنید 😔
انقد جنگیدمو جنگیدم که آخرش گفت
من میدونم تو مال من نمیشیا 😞
نکن با خودت اینجوری نفسم 😔
اشک تو چشاش جمع شده بود 😣
منم با صدای گرفته گفتم سرت با کل دنیا میجنگم 😞 پای عشقم به تو وایمیستم 😡
فقط بگو باشه 🙏 نوشت انقد دوست دارم که نمیتونم نه بگم 😞 زدم زیر گریه بهش voice دادم 😭 گفتم به همون خدای بالا سرمون قسم عاشقتم اخه من بدون تو چطوری زندگی کنم ؟ 😔 من خوشبخت ترین ادمه دنیا..
هنوز این جمله از دهنم در نیومده بود که ساعت زنگ زد ⏰ یهو از خواب پریدم 😣 هندزفیریم بغلم رو تخت بود 🎧 یهو به خودم اومدم دیدم تمامه اون 1 لحظه رسیدنه بهش هم خواب بود 😔 تو گرگ و میش صبح حس کردم دیگه قلبم نمیزنه 💔
#دست#نویس#زهرا
۴.۶k
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.