عاشقی دانی چه باشد؟ بی دل و جان زیستن جان و دل بر باختن ب
عاشقی دانی چه باشد؟ بیدل و جان زیستن#جان و دل بر باختن# بر روی جانان زیستن#سوختن در هجر و خوش بودن به امید وصال# ساختن با درد و پس با بوی درمان زیستن#تا کی از هجران جانان ناله و زاری کنم؟ از حیات خود به جانم، چند ازین سان زیستن؟ بس مرا از زندگانی، مرگ کو، تا جان دهم؟ مرگ خوشتر تا چنین با درد هجران زیستن#ای ز جان خوشتر، بیا، تا بر تو افشانم روان ، نزد تو مردن به از تو دور و حیران زیستن #بر سر کویت چه خوش باشد به بوی وصل تو# در میان خاک و خون افتان و خیزان زیستن# از خودم دور افگنی، وانگاه گویی: خوش بزی
۳.۳k
۳۰ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.