در سینه دلی دارم ، شوریده و سودایی
در سینه دلی دارم ، شوریده و سودایی
آشفته سری دارم ، در عالم ِ شیدایی
محبوب ِ قدح نوشی ، دارم که ندارد **
شرمنده از او زهره ، در خوبی و زیبایی
با ناوک ِ مژگانش تیری به دلم انداخت
تیری همه زهر آگین ، تیری چه تماشایی
در جام دل ِ زارم عکسی ز رخش دیدم
از دیدن آن صحنه ، تیره شده بینایی
تنها به غمم تسکین ، بخشد غزل حافظ
آنجا که چه زیبا گفت : داد از غم تنهایی
آشفته سری دارم ، در عالم ِ شیدایی
محبوب ِ قدح نوشی ، دارم که ندارد **
شرمنده از او زهره ، در خوبی و زیبایی
با ناوک ِ مژگانش تیری به دلم انداخت
تیری همه زهر آگین ، تیری چه تماشایی
در جام دل ِ زارم عکسی ز رخش دیدم
از دیدن آن صحنه ، تیره شده بینایی
تنها به غمم تسکین ، بخشد غزل حافظ
آنجا که چه زیبا گفت : داد از غم تنهایی
۶۳۷
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.