تک پارتی
تک پارتی
درخواستی
از حموم اومدم بیرون و حوله تنم بود توی اتاق بودم و رفتم جلوی اینه که به خودم نگاه کنم در اتاقو بستم و حوله رو از تنم در اوردم داشتم به خودم نگاه میکردم که در اتاق باز شد و جین اومد داخل
جین: داری چیکار میکنی؟
ا/ت: هیچی...
جین: هیچی؟ چرا اینقدر مشکوکی؟
ا/ت: ایشش... داشتم به خودم نگاه میکردم
جین: چرا خودت به بدن خودت نگاه میکنی؟
ا/ت: مشکلش چیه؟ مگه خودت به بدن خودت نگا نمیکنی؟
جین: نگا میکنم
ا/ت: خب دیگه...
جین: ولی تو میتونی بجای اینکه از اینه نظر بپرسی بیای خودم نگاهت کنم و نظر بدم برای بدن قشنگت
ا/ت: واقعا؟
جین: البته
اومد و روی کاناپه نشست و برگشتم سمتش و داشت نگاهم میکرد
ا/ت: خب بگو نظرتو...
جین: عام....
ا/ت: چیه خو بگو
جین: خیلی جذابی مخصوصا الان که بدنت خیسه...
ا/ت: داری به چی فکر میکنی؟
جین: هوم؟
برگشت و نگام کرد سریع رفتم تا حولمو تنم کنم
ا/ت: اصلا نظر نمیخوام... برو بیرون
جین: چرا فرار میکنی؟ میترسی؟
ا/ت: از.... از چی باید بترسم؟
جین: که نمیترسی؟ هوم؟
ا/ت: نه نمیترسم
بلند شد و اومد سمتم که رفتم عقب و خوردم به دیوار نزدیک شد و خندید
جین: تو که گفتی نمیترسی
ا/ت: چیکار میکنی؟
اومد جلو و اروم لبمو بوسید و رفت عقب
جین: زود لباستو بپوش ممکنه سرما بخوری
سر تکون دادم و لبخند زد و رفت بیرون.
پایان
درخواستی
از حموم اومدم بیرون و حوله تنم بود توی اتاق بودم و رفتم جلوی اینه که به خودم نگاه کنم در اتاقو بستم و حوله رو از تنم در اوردم داشتم به خودم نگاه میکردم که در اتاق باز شد و جین اومد داخل
جین: داری چیکار میکنی؟
ا/ت: هیچی...
جین: هیچی؟ چرا اینقدر مشکوکی؟
ا/ت: ایشش... داشتم به خودم نگاه میکردم
جین: چرا خودت به بدن خودت نگاه میکنی؟
ا/ت: مشکلش چیه؟ مگه خودت به بدن خودت نگا نمیکنی؟
جین: نگا میکنم
ا/ت: خب دیگه...
جین: ولی تو میتونی بجای اینکه از اینه نظر بپرسی بیای خودم نگاهت کنم و نظر بدم برای بدن قشنگت
ا/ت: واقعا؟
جین: البته
اومد و روی کاناپه نشست و برگشتم سمتش و داشت نگاهم میکرد
ا/ت: خب بگو نظرتو...
جین: عام....
ا/ت: چیه خو بگو
جین: خیلی جذابی مخصوصا الان که بدنت خیسه...
ا/ت: داری به چی فکر میکنی؟
جین: هوم؟
برگشت و نگام کرد سریع رفتم تا حولمو تنم کنم
ا/ت: اصلا نظر نمیخوام... برو بیرون
جین: چرا فرار میکنی؟ میترسی؟
ا/ت: از.... از چی باید بترسم؟
جین: که نمیترسی؟ هوم؟
ا/ت: نه نمیترسم
بلند شد و اومد سمتم که رفتم عقب و خوردم به دیوار نزدیک شد و خندید
جین: تو که گفتی نمیترسی
ا/ت: چیکار میکنی؟
اومد جلو و اروم لبمو بوسید و رفت عقب
جین: زود لباستو بپوش ممکنه سرما بخوری
سر تکون دادم و لبخند زد و رفت بیرون.
پایان
۱۱.۸k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.