عصـاره آبـ ✧ آتـشـ
عصـاره آبـ ✧ آتـشـ
p̷a̷r̷t̷²
ا.ت ویو
رفتم تو اتاقم اول رفتم حموم بعد هم رفتم سراغ گوشی
۶ ساعت بعد
یه نگات به ساعت کردم ساعت ۳ صبح بود عه پس ۶ ساعت گذشته یون یون [ یونگی] حتما خوابه رفتم تو حال دیدم یون یون ذو مبل خوابش برد آخییییی گوگولی
رفتم پتو بالشت آوردم بالشت گذاشتم زیر سرش و پتو گذاشتم روش
"صبح "
ویو ا.ت
باصدای زنگ مزخرفم از خواب بلند شدم رفتم دستشویی و کار های لازم رو کردم و بعد رفتم تو حال دیدم پیشی کوچولوم هنوز خوابه
ا.ت : داداشی داداشی بلند شو
یونگی : بله
ا.ت : ساعت ۶ و ما ۷ باید بریم دانشگاه باشیم
یونگی : اوکی
" سر میز صبحانه "
ا.ت : یونگی
یونگی : بله
ا.ت : به نظرت من خون آشام خوبی میشم
"یونگی دستش رو میزاره رو دست ا.ت و میگه" تو بهترین خون آشام دنیا هستی
ا.ت : مرسی که هستی یون یون
یونگی : خواهش حالا بدو برو حاضر شو بریم دانشگاه داری
ا.ت : تو هم خیر سرت معلمی
یونگی : حاضر شدی بله بریم
ا.ت : بله بریم
" دانشگاه"
ا.ت ویو
از یونگی خداحافظی کردم اون استاد بود و وار. کلاس شدم که یه سطل رنگ قرمز ریختن روم میسو.......... فلانی
ا.ت : هرزهههه [ عربده ]
ا.ت : زنگ تفریح بیا حیاط پشتی [ نیشخند ]
رفتم لباس عوض کردم و رفتم سر کلاس بعد ۵ مین استاد اومد
بعد زر ز. کردناش رفت منم رفتم حیاط پشتی دیدم جرعت کرده اومده
ا.ت : فکر نمیکردم بیای
رفتم طرف میسو
ا.ت : به نظر خون بد مزه ای داری عوم پس
چاقو نقره ام رو در آوردم
ا.ت : این برای خون آشام هایی هست کع منو میخوان ولی این افتخار بهت میدم با این تنبیه شی
تو یه ثانیه کل بدنشون زخمی کردم
ا.ت : حرفی نداری
میسو : خیلی عوضی هستی
ا.ت : اوکی
و در جا سرشو قطع کردم
ا.ت : این زیادی رفت رو مخم
شرط
لایک : ۱۰
کامنت : ۵
p̷a̷r̷t̷²
ا.ت ویو
رفتم تو اتاقم اول رفتم حموم بعد هم رفتم سراغ گوشی
۶ ساعت بعد
یه نگات به ساعت کردم ساعت ۳ صبح بود عه پس ۶ ساعت گذشته یون یون [ یونگی] حتما خوابه رفتم تو حال دیدم یون یون ذو مبل خوابش برد آخییییی گوگولی
رفتم پتو بالشت آوردم بالشت گذاشتم زیر سرش و پتو گذاشتم روش
"صبح "
ویو ا.ت
باصدای زنگ مزخرفم از خواب بلند شدم رفتم دستشویی و کار های لازم رو کردم و بعد رفتم تو حال دیدم پیشی کوچولوم هنوز خوابه
ا.ت : داداشی داداشی بلند شو
یونگی : بله
ا.ت : ساعت ۶ و ما ۷ باید بریم دانشگاه باشیم
یونگی : اوکی
" سر میز صبحانه "
ا.ت : یونگی
یونگی : بله
ا.ت : به نظرت من خون آشام خوبی میشم
"یونگی دستش رو میزاره رو دست ا.ت و میگه" تو بهترین خون آشام دنیا هستی
ا.ت : مرسی که هستی یون یون
یونگی : خواهش حالا بدو برو حاضر شو بریم دانشگاه داری
ا.ت : تو هم خیر سرت معلمی
یونگی : حاضر شدی بله بریم
ا.ت : بله بریم
" دانشگاه"
ا.ت ویو
از یونگی خداحافظی کردم اون استاد بود و وار. کلاس شدم که یه سطل رنگ قرمز ریختن روم میسو.......... فلانی
ا.ت : هرزهههه [ عربده ]
ا.ت : زنگ تفریح بیا حیاط پشتی [ نیشخند ]
رفتم لباس عوض کردم و رفتم سر کلاس بعد ۵ مین استاد اومد
بعد زر ز. کردناش رفت منم رفتم حیاط پشتی دیدم جرعت کرده اومده
ا.ت : فکر نمیکردم بیای
رفتم طرف میسو
ا.ت : به نظر خون بد مزه ای داری عوم پس
چاقو نقره ام رو در آوردم
ا.ت : این برای خون آشام هایی هست کع منو میخوان ولی این افتخار بهت میدم با این تنبیه شی
تو یه ثانیه کل بدنشون زخمی کردم
ا.ت : حرفی نداری
میسو : خیلی عوضی هستی
ا.ت : اوکی
و در جا سرشو قطع کردم
ا.ت : این زیادی رفت رو مخم
شرط
لایک : ۱۰
کامنت : ۵
۲.۹k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.