وقتی عاشقش بودی ولی...
part:⑨
ویو جونگ کوک"
توراه خونه تهیونگ بودم...
باز هر لحظه فک کردن به کالکی ضربان قلبم دوبرابرمیشد... حس عجیبی بود ره خونه تهیونگ رسیدم.. امید وارم خونه باشه...
تق تق تق"
بعد سه بار در زدن داد ها بلند تهیونگ بلند شد...
تهیونگ: کیههععععهعه؟؟(داد)
جونگ کوک:منم خره چرا داد میزنی؟
که درو باز کرد با تن لختش مواجح شدمو فقط یه شلوار داشت...
تهیونگ: میدونستم تویی بخاطر همین داد زدم.... ماشینتو دیدم.. از پنجره
جونگ کوک: ببینم تو لختی چرا؟
تهیونگ: هیچی از حموم دراومدم... نمیتونم تو خونه خودمم راحت باشم اقای جونگ کوک؟.... حالا بیا تو دیگ
جونگ کوگ: اوکی
وارد شدم.... یا ابوالفضللل این از منم شلخته تره که حوله یه ور...شلوار یه ور.... حرفی نزدمو نشستم رو مبل... وبه یه نقطه خیره شدم
(ببخشید کم شد اصن وقت نمیکنم امروز وزن کشی برای مسابقه دارم و فرداهم مسابقه تکواندو دارم درس های شنبه رو باید بخونم سه تا امتحان دارم.... معذرت🙏🏻)
ویو جونگ کوک"
توراه خونه تهیونگ بودم...
باز هر لحظه فک کردن به کالکی ضربان قلبم دوبرابرمیشد... حس عجیبی بود ره خونه تهیونگ رسیدم.. امید وارم خونه باشه...
تق تق تق"
بعد سه بار در زدن داد ها بلند تهیونگ بلند شد...
تهیونگ: کیههععععهعه؟؟(داد)
جونگ کوک:منم خره چرا داد میزنی؟
که درو باز کرد با تن لختش مواجح شدمو فقط یه شلوار داشت...
تهیونگ: میدونستم تویی بخاطر همین داد زدم.... ماشینتو دیدم.. از پنجره
جونگ کوک: ببینم تو لختی چرا؟
تهیونگ: هیچی از حموم دراومدم... نمیتونم تو خونه خودمم راحت باشم اقای جونگ کوک؟.... حالا بیا تو دیگ
جونگ کوگ: اوکی
وارد شدم.... یا ابوالفضللل این از منم شلخته تره که حوله یه ور...شلوار یه ور.... حرفی نزدمو نشستم رو مبل... وبه یه نقطه خیره شدم
(ببخشید کم شد اصن وقت نمیکنم امروز وزن کشی برای مسابقه دارم و فرداهم مسابقه تکواندو دارم درس های شنبه رو باید بخونم سه تا امتحان دارم.... معذرت🙏🏻)
۷.۰k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.