دستت را می گذاری روی مرزی ترین
دستت را می گذاری روی مرزی ترین
نقطه ی وجودت
یک حس گمشده آهسته شروع میکند
به جوانه زدن سلام میکنی
چشمت مست تماشای گنبد طلا می شود
بو می کشی تا ریه هایت پر شود از عطر
حضور مهربان#آقا_رضا_جان و احساس تازگی
اندیشه های خسته گی ات را فرا می گیرد...
زیر لب زمزمه میکنی #یا_ضامن_آهو حواست
به من هست
به #عزیزانم هست؟
اون موقع است ک دلت را جا گذاشتی تو
حرم و گره اش زدی ب #حرم_آقا
#آرامش یعنی: یکی هست غریب مثل خودت
تو غربت هوای دلتو داره
#حس_قشنگ
#ضامن_آهو
#آرامش
نقطه ی وجودت
یک حس گمشده آهسته شروع میکند
به جوانه زدن سلام میکنی
چشمت مست تماشای گنبد طلا می شود
بو می کشی تا ریه هایت پر شود از عطر
حضور مهربان#آقا_رضا_جان و احساس تازگی
اندیشه های خسته گی ات را فرا می گیرد...
زیر لب زمزمه میکنی #یا_ضامن_آهو حواست
به من هست
به #عزیزانم هست؟
اون موقع است ک دلت را جا گذاشتی تو
حرم و گره اش زدی ب #حرم_آقا
#آرامش یعنی: یکی هست غریب مثل خودت
تو غربت هوای دلتو داره
#حس_قشنگ
#ضامن_آهو
#آرامش
۱۱.۱k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳