پارت ۹
پارت ۹
اخه چطوری میخواد رانندگی کنه
رفتم پیشش
ا.ت:پیاده شو
شوگا: چی؟
ا.ت:پیاده شو نمیخوای که خودتو به کشتن بدی
شوگا: اونچقت کی میخواد منو بکشه؟
ا.ت:خودت
ات:پیاده شو با اون پا نمیتونی رانندگی کنی
شوگا:می تونم
ا.ت: خیله خب این جوری ادم نمیشی
ا.ت:مثه اینکه پرنسسمون یه ماشین صورتیه دیگه میخواد
برای اسنکه بترسه
کیفمو از شونم اوردم پاین تا باز کنم
شوگا: خیله خب تو رانندگی کن
ا.ت: حالا شدی ادم
پیاده شدو رو صندلی شاگرد نشست
منم نشستمو کیفمو گذاشتم صندلی پشت
درو بسمو ماشینو روشن کردم
.......................
ا.ت:رسیدیم خونه
شوگا: اها
سریع از ماشین پیاده شدمو کمکش کردم بردمش تا دم در در زدم
اجوما: خوش اومدی
ا.ت: ممنون
کمکش کردم بردمش داخل
بابام اینا رو وبل نشسته بودن داشتن چایی میخوردن
ب ا.ت:بلاخره اومدین
ا.ت: اوهوم سلام
ب ا.ت: یونگی پات خوبه
چشام از حدقه زد بیرون الان اگه اقای مین ببینه چه فکری میکنه
ب شوگا: خوبی پسرم؟
شوگا: پسرم؟ هه ممنون خوبم پدر
ا.ت: خب چیز شد موقع تمرین بسکتبال پاش پیچ خورد
شوگا:تمرین؟
ا.ت: اره اره تمرین
بازوشو فشار دادم
م ا.ت: بهتره ببریش تا استراحت کنه
ا.ت: اوهوم اره
بردمش تو اشپز خونه رو صندلی نشستم
رفتم براش اب بیارم
شوگا: تو دروغ گفتن حرف نداری
ا.ت: مجبور بود
ا.ت: اقای مین که میدونه چه بلایی سره منو تو اومده تنها فقط مامان و بابای منن که چیری از این قضیه نمیدونن
ا.ت: منو اقای مین هم سعی داریم جلوی تورو بگیریم ولی خب...
شوگا:چرا سعی میکنی جلومو بگیری؟
ا.ت:من سعی میکنم بچه های مدرسه رو امسال از دست تو خلاص کنم
شوگا: با به اذیت کردن خودت
ا.ت:من مشکلی نمیبینم تازه سابقشم دارم
شوگا: اونایی رو که ادم کردی من نبودن
ات:مگه تو چه فرقی با اونا داری؟
شوگا:خیلی فرقا
ا.ت:مثلا
شوگا:به تو مربوط نیست
ا.ت:خیلی بد دهنی
...
شوگا: خب به تو مربوطه؟
شوگا: تازه به کمکتم نیاز ندارم خودم میدونم چیکار کنم چیکا نکنم
ا.ت:باشه بیا ابتو بخور
ابو ازم گرفت
داشتم میرفتم
شوگا:نمیخوای ببریم تو اتاقم
ا.ت: الان گفتی به کمکم نیاز نداری
شوگا:اها حق با توعه
بدون هیچی حرفی رفت
ویو شوگا
چقد من احمقم الان بهش گفتم بهش نیاز ندارم
ا.ت رفت
سعی داشتم بلند شم که دیدم برگشت
شوگا: چی شد برگشتی؟
ا.ت: هوففف بخاطره تو نیومدم بخاطره اخرتم اومدم
ا.ت: دستتو بده به من
ویو ا.ت
دلم براش سوخت
برگشتم
شوگا: هه نگران اخرتتم هستی
ا.ت: اوهوم مسخره کردن تموم شد؟حالا میتونیم بریم پرنسس؟
شوگا:بهم نگو پرنسس
ا.ت:اسمت به دهنم مونده بهش عادت کردم
شوگا:اخه من کجام شبیه پرنسسات؟
همون جور که داشتم از اشپز خونه میبردمش بیرون گفتم
ا.ت:نمیدونم
ا.ت:راستی اتاقت کجاست؟
شوگا:بالا
ا.ت:بالا؟*حالت شوکی
اخه چطوری میخواد رانندگی کنه
رفتم پیشش
ا.ت:پیاده شو
شوگا: چی؟
ا.ت:پیاده شو نمیخوای که خودتو به کشتن بدی
شوگا: اونچقت کی میخواد منو بکشه؟
ا.ت:خودت
ات:پیاده شو با اون پا نمیتونی رانندگی کنی
شوگا:می تونم
ا.ت: خیله خب این جوری ادم نمیشی
ا.ت:مثه اینکه پرنسسمون یه ماشین صورتیه دیگه میخواد
برای اسنکه بترسه
کیفمو از شونم اوردم پاین تا باز کنم
شوگا: خیله خب تو رانندگی کن
ا.ت: حالا شدی ادم
پیاده شدو رو صندلی شاگرد نشست
منم نشستمو کیفمو گذاشتم صندلی پشت
درو بسمو ماشینو روشن کردم
.......................
ا.ت:رسیدیم خونه
شوگا: اها
سریع از ماشین پیاده شدمو کمکش کردم بردمش تا دم در در زدم
اجوما: خوش اومدی
ا.ت: ممنون
کمکش کردم بردمش داخل
بابام اینا رو وبل نشسته بودن داشتن چایی میخوردن
ب ا.ت:بلاخره اومدین
ا.ت: اوهوم سلام
ب ا.ت: یونگی پات خوبه
چشام از حدقه زد بیرون الان اگه اقای مین ببینه چه فکری میکنه
ب شوگا: خوبی پسرم؟
شوگا: پسرم؟ هه ممنون خوبم پدر
ا.ت: خب چیز شد موقع تمرین بسکتبال پاش پیچ خورد
شوگا:تمرین؟
ا.ت: اره اره تمرین
بازوشو فشار دادم
م ا.ت: بهتره ببریش تا استراحت کنه
ا.ت: اوهوم اره
بردمش تو اشپز خونه رو صندلی نشستم
رفتم براش اب بیارم
شوگا: تو دروغ گفتن حرف نداری
ا.ت: مجبور بود
ا.ت: اقای مین که میدونه چه بلایی سره منو تو اومده تنها فقط مامان و بابای منن که چیری از این قضیه نمیدونن
ا.ت: منو اقای مین هم سعی داریم جلوی تورو بگیریم ولی خب...
شوگا:چرا سعی میکنی جلومو بگیری؟
ا.ت:من سعی میکنم بچه های مدرسه رو امسال از دست تو خلاص کنم
شوگا: با به اذیت کردن خودت
ا.ت:من مشکلی نمیبینم تازه سابقشم دارم
شوگا: اونایی رو که ادم کردی من نبودن
ات:مگه تو چه فرقی با اونا داری؟
شوگا:خیلی فرقا
ا.ت:مثلا
شوگا:به تو مربوط نیست
ا.ت:خیلی بد دهنی
...
شوگا: خب به تو مربوطه؟
شوگا: تازه به کمکتم نیاز ندارم خودم میدونم چیکار کنم چیکا نکنم
ا.ت:باشه بیا ابتو بخور
ابو ازم گرفت
داشتم میرفتم
شوگا:نمیخوای ببریم تو اتاقم
ا.ت: الان گفتی به کمکم نیاز نداری
شوگا:اها حق با توعه
بدون هیچی حرفی رفت
ویو شوگا
چقد من احمقم الان بهش گفتم بهش نیاز ندارم
ا.ت رفت
سعی داشتم بلند شم که دیدم برگشت
شوگا: چی شد برگشتی؟
ا.ت: هوففف بخاطره تو نیومدم بخاطره اخرتم اومدم
ا.ت: دستتو بده به من
ویو ا.ت
دلم براش سوخت
برگشتم
شوگا: هه نگران اخرتتم هستی
ا.ت: اوهوم مسخره کردن تموم شد؟حالا میتونیم بریم پرنسس؟
شوگا:بهم نگو پرنسس
ا.ت:اسمت به دهنم مونده بهش عادت کردم
شوگا:اخه من کجام شبیه پرنسسات؟
همون جور که داشتم از اشپز خونه میبردمش بیرون گفتم
ا.ت:نمیدونم
ا.ت:راستی اتاقت کجاست؟
شوگا:بالا
ا.ت:بالا؟*حالت شوکی
۲.۷k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.