روح شکسته
روح شکسته
p 21
جیمین : خیله خب اماده شد صدام کن برای ا/ت هم ببر
آجوما : چشم
جیمین : (رفت توی اتاق کارش)
( بعد 13 مین)
اجوما : تق تق تق ( مثلا صدای در)
جیمین : بله
اجوما : ( از پشت در ) ارباب ناهار امادس
جیمین : خیله خب الان میام
( 3 مین بعد)
جیمین ویو
بعد تموم شدن کارم رفتم پایین سر میز ناهار و به اعضا سلام کردم و بعدش نشستم
آجوما غذا برای ا/ت بردی
آجوما : ارباب آماده کردم الان براشون میبرم
جیمین : باشه
نامجون : جیمین میخای با ا/ت چیکار کنی
شوگا : نامجون راست میگه تا کی میخای تو اون اتاق زندونیش کنی
جیمین : کی گفته زندونیه هااااا
جین : جیمین خودتو گول نزن همه ی ما میدونیم که تو بزور نگهش داشتی
الان هم خودتو داری عذاب میدی هم اونو ،، چرا انقدر خودتو اذیت میکنی
جیمین : من نه اونو عذاب میدم نه خودمو
نامجون : جی.............
جیمین : تمومش کنین (یکمی بلند)
( بریم سمت ا/ت )
اجوما : تق تق تق( دوباره صدای در)
ا/ت : بیا تو
اجوما : براتون غذا اوردم
ا/ت : مگه بهت نگفتم که دیگه باهام رسمی نباش هاااا واقا خیلی رو اعصابم میری
اجوما : باشه ا/ت حالا بیا غذات رو بخور
ا/ت : الان خیلی بهتر شد ولی گشنم نیست
آجوما : باید بخوری وگرنه ارباب اعصبانی میشه
ا/ت : هوففففففففففف خسته شدم تو این اتاق دیگه دارم کلافه میشم تروخدا
یکاری بکن ( گریه بلند از سر کلافگی)
آجوما : باشه باشه هیسسسس گریه نکن بیا غذات رو بخور اول
ا/ت : نمیخام
آجوما : بیا سریع بخور تا ارباب نیومده
ا/ت : خیله خب
آجوما : آفرین
بیا بخور منم بعدا میام جمع میکنم
ا/ت : باشه
ادمین : آجوما رفت و در حین رفتن...............
آجوما : ارباب غذاتون تموم شد
جیمین : اره ا/ت چرا گریه میکرد
اجوما : (کمی مکث) اون فقط از سر کلافگی داشت گریه میکرد
جیمین : هوفففف( دست لای موهاش کشید) خیله خوب
آجوما : با اجازتون ارباب
لایک ۴۰
کامنت ۷۰
سلام خوبید خواستم بگم که من یه چند روزی نمیتونم فعالیت کنم لطفا انفالو نکنید ولی وقتی برگشتم بیشتر از 10 پارت براتون میزارم
p 21
جیمین : خیله خب اماده شد صدام کن برای ا/ت هم ببر
آجوما : چشم
جیمین : (رفت توی اتاق کارش)
( بعد 13 مین)
اجوما : تق تق تق ( مثلا صدای در)
جیمین : بله
اجوما : ( از پشت در ) ارباب ناهار امادس
جیمین : خیله خب الان میام
( 3 مین بعد)
جیمین ویو
بعد تموم شدن کارم رفتم پایین سر میز ناهار و به اعضا سلام کردم و بعدش نشستم
آجوما غذا برای ا/ت بردی
آجوما : ارباب آماده کردم الان براشون میبرم
جیمین : باشه
نامجون : جیمین میخای با ا/ت چیکار کنی
شوگا : نامجون راست میگه تا کی میخای تو اون اتاق زندونیش کنی
جیمین : کی گفته زندونیه هااااا
جین : جیمین خودتو گول نزن همه ی ما میدونیم که تو بزور نگهش داشتی
الان هم خودتو داری عذاب میدی هم اونو ،، چرا انقدر خودتو اذیت میکنی
جیمین : من نه اونو عذاب میدم نه خودمو
نامجون : جی.............
جیمین : تمومش کنین (یکمی بلند)
( بریم سمت ا/ت )
اجوما : تق تق تق( دوباره صدای در)
ا/ت : بیا تو
اجوما : براتون غذا اوردم
ا/ت : مگه بهت نگفتم که دیگه باهام رسمی نباش هاااا واقا خیلی رو اعصابم میری
اجوما : باشه ا/ت حالا بیا غذات رو بخور
ا/ت : الان خیلی بهتر شد ولی گشنم نیست
آجوما : باید بخوری وگرنه ارباب اعصبانی میشه
ا/ت : هوففففففففففف خسته شدم تو این اتاق دیگه دارم کلافه میشم تروخدا
یکاری بکن ( گریه بلند از سر کلافگی)
آجوما : باشه باشه هیسسسس گریه نکن بیا غذات رو بخور اول
ا/ت : نمیخام
آجوما : بیا سریع بخور تا ارباب نیومده
ا/ت : خیله خب
آجوما : آفرین
بیا بخور منم بعدا میام جمع میکنم
ا/ت : باشه
ادمین : آجوما رفت و در حین رفتن...............
آجوما : ارباب غذاتون تموم شد
جیمین : اره ا/ت چرا گریه میکرد
اجوما : (کمی مکث) اون فقط از سر کلافگی داشت گریه میکرد
جیمین : هوفففف( دست لای موهاش کشید) خیله خوب
آجوما : با اجازتون ارباب
لایک ۴۰
کامنت ۷۰
سلام خوبید خواستم بگم که من یه چند روزی نمیتونم فعالیت کنم لطفا انفالو نکنید ولی وقتی برگشتم بیشتر از 10 پارت براتون میزارم
۹.۷k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.