Part 30
Part 30
ات :خودت میدونی من خجالتیم
کوک: اخه من نمیفهمم از چی خجالت میکشی
ات: از یه چیزی
کوک: از چی
ات :نموگم
کوک :بگو دیگه
ات: نوچ
کوک: نمیگی
ات: نه
کوک: خب نگو
ات: عههه
کوک: چیه خب ده بار دارم میگم بگو میگی نه بعد تازه طلبکار هم هستی
ات: نام نام اره
کوک: کیوت خر
ات: خر عمته
کوک: گفتم عمه ندارم
ات: تفو
کوک: اشگول
ات: بی تر ادب
کوک: ادب تر بی
ات: چی( خنده )
کوک: یه چی گفتم حالا ولش کن
ات: مگه گرفتمش که ولش کنم
کوک:( یه اسپنک میزنه به ات )
ات: اییی این برای چی بودددد
کوک: برای اینکه کمتر حاضر جواب کنی
ات: بد
کوک: چی
ات: بد
کوک: بد کی بده
ات: تو
کوک: من براچی بدم
ات: تو منو زدی
کوک: عه وا من کی زدمت آخه
ات: همین الان هیققق
کوک: اخه عزیزم من اسپنک که زدن حساب نمیشه
ات: پس چی حساب میشه هااا بگو ببینم
کوک: اهم خب هوا چقدر بنفشه
ات: جواب منو بده
کوک :اهم راستی من خیلی گشنمه بریم غذا درست کنیم بخوریم
(ویو کوک)
ات رو بغلش کردم حوله رو پیچیدم دورش بعد خودمم یه حوله دور کمرم بستمو رفتیم بیرون ات رو نشوندمش رو صندلی کنار میز موهاشو خشک کردم بعد موهای خودمو خشک کردم و رفتم یکی از تیشرت هامو به ات دادم که بپوشه وقتی پوشیدم تا دم زانو هاش بود و آستینش تا مچ ات میومد و خودمم لباسامو پوشیدم و داشتیم میرفتیم که ات گفت
ات :چقدر بزرگهه( لباس رو میگه )
کوک: تو خیلی کوچولو ایی
ات: من خیلی هم بزرگم
کوک: معلومه خانم بزرگ
ات: آقا کوچولو
کوک :(خنده خرگوشی)
ات :(محو خنده ها کوک میشه )
کوک یه بوسه رو لبای ات میزاره
ات :بانی
کوک: بانی اسمه جدیده
ادامه دارد
ات :خودت میدونی من خجالتیم
کوک: اخه من نمیفهمم از چی خجالت میکشی
ات: از یه چیزی
کوک: از چی
ات :نموگم
کوک :بگو دیگه
ات: نوچ
کوک: نمیگی
ات: نه
کوک: خب نگو
ات: عههه
کوک: چیه خب ده بار دارم میگم بگو میگی نه بعد تازه طلبکار هم هستی
ات: نام نام اره
کوک: کیوت خر
ات: خر عمته
کوک: گفتم عمه ندارم
ات: تفو
کوک: اشگول
ات: بی تر ادب
کوک: ادب تر بی
ات: چی( خنده )
کوک: یه چی گفتم حالا ولش کن
ات: مگه گرفتمش که ولش کنم
کوک:( یه اسپنک میزنه به ات )
ات: اییی این برای چی بودددد
کوک: برای اینکه کمتر حاضر جواب کنی
ات: بد
کوک: چی
ات: بد
کوک: بد کی بده
ات: تو
کوک: من براچی بدم
ات: تو منو زدی
کوک: عه وا من کی زدمت آخه
ات: همین الان هیققق
کوک: اخه عزیزم من اسپنک که زدن حساب نمیشه
ات: پس چی حساب میشه هااا بگو ببینم
کوک: اهم خب هوا چقدر بنفشه
ات: جواب منو بده
کوک :اهم راستی من خیلی گشنمه بریم غذا درست کنیم بخوریم
(ویو کوک)
ات رو بغلش کردم حوله رو پیچیدم دورش بعد خودمم یه حوله دور کمرم بستمو رفتیم بیرون ات رو نشوندمش رو صندلی کنار میز موهاشو خشک کردم بعد موهای خودمو خشک کردم و رفتم یکی از تیشرت هامو به ات دادم که بپوشه وقتی پوشیدم تا دم زانو هاش بود و آستینش تا مچ ات میومد و خودمم لباسامو پوشیدم و داشتیم میرفتیم که ات گفت
ات :چقدر بزرگهه( لباس رو میگه )
کوک: تو خیلی کوچولو ایی
ات: من خیلی هم بزرگم
کوک: معلومه خانم بزرگ
ات: آقا کوچولو
کوک :(خنده خرگوشی)
ات :(محو خنده ها کوک میشه )
کوک یه بوسه رو لبای ات میزاره
ات :بانی
کوک: بانی اسمه جدیده
ادامه دارد
۱۱.۲k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.