رمان رز سرخ
#رز_سرخ
#پارت6
با صدای بشکن زدنی حواسم دوباره جمع کرد که دوباره گفت آب میشه ها به خودم اومدم و سریع یه قاشق بزرگ از بستنی رو برداشتم و گذاشتم دهنم واییییی چقدر خوب بود شروع کردم تند تند خوردن بستنی حالا متوجه شدم چرا آبجیم داره انقدر با ولع بستنی شو میخوره که گفت من امیر علی ام ولی بچه ها منو امیر صدا میکنن بستنی که تو دهنم بود و صدا دار قورت دادم چرا بایداسمشو بهمن بگه آخه بهش لبخندی زدم و گفتم منم یلدام بابت بستنی ممنونم خیلییی خوشمزه اس که خنده ریزی کردم و گفت قابلی نداشت اگه خواستی بازم میتونیم باهم بستنی بخوریم تازه دو هزاری ام جا افتاد که چرا اسمشو گفت پوفی کردم که گفت من هر روز همین موقع میام پیاده روی ولی تورو چرا تا حالا ندیدم گفتم آخه ما تازه یه هفته اس اومدیم و تو این هفته اولین باریه که میایم ساحل آهانی گفت و از جاش بلند شد و یک کش موی صورتی خوشگل از تو جیبش در آورد و رفت سمت آیدا که آیدا سریع برگشت پشتشو نگاه کنه که سرم رو به نشونه تاکید تکون دادم و بیخیال شد و امیر علی شروع کرد به جمع کردن موهای آیدا آخه کش موش پاره شده بود وقتی داشتیم شن بازی میکردیم امیر علی گفت وقتی اومدین شن بازی نباید موهاتو باز بزاری وگرنه مامانت برای شستن موهات بیچاره میشه که سرفه ای کردم و گفتم کش موش پاره شد وگرنه موهاش بسته بود که گفت خودم میدونم
واقعیتش ترسیدم چجوری میدونه؟
ما 2 3 ساعته نشستیم رو شن ها یعنی تو تموم این مدت داشته مارو تماشا میکرده؟
الان تازه متوجه بازوهای عضله ایش شدم یه تیشرت سفید تنش بود با یک شلوار ورزشی مشکی که تمام اندام شو به نمایش گذاشته بود یا خدا الان تیشرته تو تنش پاره میشه حتی سینه های تخت و سیسپک هاشم مشخصه یا خدا...
تو فکرم بودم که گفت تموم شد نگا چه ناز شدی موهاشو براش گوجه بسته بود عجیب بود آخه چجوری یه پسر باید بلد باشه که مو گوجه ای ببنده مگه دختره هنگ داشتم به آیدا نگاه میکردم که امیر علی دستی به پشت سرش کشید و گفت آخه من یه آبجی کوجولو دارم واسه همین مدل موهای دخترونه بلدم نگاهی به آیدا کردم راست میگفت خیلی جیگر شده بودتو فکرم بودم که گفت تموم شد نگا چه ناز شدی موهاشو براش گوجه بسته بود عجیب بود آخه چجوری یه پسر باید بلد باشه که مو گوجه ای ببنده مگه دختره هنگ داشتم به آیدا نگاه میکردم که امیر علی دستی به پشت سرش کشید و گفت آخه من یه آبجی کوچولو دارم واسه همین مدل موهای دخترونه بلدم نگاهی به آیدا کردم راست میگفت خیلی جیگر شده بود و ازش بابت کش مو تشکر کردم که گفت نه بابا قابلی نداشت و لبخندی بهش تحویل دادم ساعتی که رو مچش بود رو چک کرد...
.
@fan_theshey
.
#رز_سرخ #رمان #دلبر #یلدا #امیر_علی #ساحل #دریا #شمال #جنگل #تفریح #مسافرت #طبیعت #خوراکی
#پارت6
با صدای بشکن زدنی حواسم دوباره جمع کرد که دوباره گفت آب میشه ها به خودم اومدم و سریع یه قاشق بزرگ از بستنی رو برداشتم و گذاشتم دهنم واییییی چقدر خوب بود شروع کردم تند تند خوردن بستنی حالا متوجه شدم چرا آبجیم داره انقدر با ولع بستنی شو میخوره که گفت من امیر علی ام ولی بچه ها منو امیر صدا میکنن بستنی که تو دهنم بود و صدا دار قورت دادم چرا بایداسمشو بهمن بگه آخه بهش لبخندی زدم و گفتم منم یلدام بابت بستنی ممنونم خیلییی خوشمزه اس که خنده ریزی کردم و گفت قابلی نداشت اگه خواستی بازم میتونیم باهم بستنی بخوریم تازه دو هزاری ام جا افتاد که چرا اسمشو گفت پوفی کردم که گفت من هر روز همین موقع میام پیاده روی ولی تورو چرا تا حالا ندیدم گفتم آخه ما تازه یه هفته اس اومدیم و تو این هفته اولین باریه که میایم ساحل آهانی گفت و از جاش بلند شد و یک کش موی صورتی خوشگل از تو جیبش در آورد و رفت سمت آیدا که آیدا سریع برگشت پشتشو نگاه کنه که سرم رو به نشونه تاکید تکون دادم و بیخیال شد و امیر علی شروع کرد به جمع کردن موهای آیدا آخه کش موش پاره شده بود وقتی داشتیم شن بازی میکردیم امیر علی گفت وقتی اومدین شن بازی نباید موهاتو باز بزاری وگرنه مامانت برای شستن موهات بیچاره میشه که سرفه ای کردم و گفتم کش موش پاره شد وگرنه موهاش بسته بود که گفت خودم میدونم
واقعیتش ترسیدم چجوری میدونه؟
ما 2 3 ساعته نشستیم رو شن ها یعنی تو تموم این مدت داشته مارو تماشا میکرده؟
الان تازه متوجه بازوهای عضله ایش شدم یه تیشرت سفید تنش بود با یک شلوار ورزشی مشکی که تمام اندام شو به نمایش گذاشته بود یا خدا الان تیشرته تو تنش پاره میشه حتی سینه های تخت و سیسپک هاشم مشخصه یا خدا...
تو فکرم بودم که گفت تموم شد نگا چه ناز شدی موهاشو براش گوجه بسته بود عجیب بود آخه چجوری یه پسر باید بلد باشه که مو گوجه ای ببنده مگه دختره هنگ داشتم به آیدا نگاه میکردم که امیر علی دستی به پشت سرش کشید و گفت آخه من یه آبجی کوجولو دارم واسه همین مدل موهای دخترونه بلدم نگاهی به آیدا کردم راست میگفت خیلی جیگر شده بودتو فکرم بودم که گفت تموم شد نگا چه ناز شدی موهاشو براش گوجه بسته بود عجیب بود آخه چجوری یه پسر باید بلد باشه که مو گوجه ای ببنده مگه دختره هنگ داشتم به آیدا نگاه میکردم که امیر علی دستی به پشت سرش کشید و گفت آخه من یه آبجی کوچولو دارم واسه همین مدل موهای دخترونه بلدم نگاهی به آیدا کردم راست میگفت خیلی جیگر شده بود و ازش بابت کش مو تشکر کردم که گفت نه بابا قابلی نداشت و لبخندی بهش تحویل دادم ساعتی که رو مچش بود رو چک کرد...
.
@fan_theshey
.
#رز_سرخ #رمان #دلبر #یلدا #امیر_علی #ساحل #دریا #شمال #جنگل #تفریح #مسافرت #طبیعت #خوراکی
۸.۴k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.