پارت نهم ...فاکر جوجه
پارت نهم
ویو یورا
پوففففف درسته یوری بیاد میگیره منو عین خر میزنع بخاطر اینکه نخوابیدم ولی ی دل شوره ی عجیبی تو دلمه ...آخه الان تقریبا ساعت 4 صبه و هنوز خونه نیومده
تو همین فکرا بودم که زنگ در زده شد ...ترسیدم چون یوری کلید داشت .از چشمی در نگا کردم کوک بود زود درو باز کردم و نگران نگاش کردم
ک: سلام خوبی
+: سلام مرسی تو خوبی
ک: مرسی
+: بیا تو بشین
کوک اومد تو و رو مبل نشست رفتم از آشپزخونه دوتا اسپرسو آوردم گذاشتم جلوش و یکیشو و خودم برداشتم
ک: یوری اجازه میده ساعت 4 صب اسپرسو بخوری ؟
+: یوری هنوز نیومده خونه و مث سگ نگرانشم نکنه چیزی شده باشه ؟؟؟
ک: ن چیزی نشده امشب بار اونو برد به ی شهر دیگ واس کار تا چند روز آینده برمیگرده ولی بهم گفت که من پیشت باشم و مراقبت باشم تا اون برگرده و گفت که بهت بگم ...یوری خیلی دوست داره
+: مطمئنی چیزیش نیست ؟
ک: نگران نباش چیزی نشده ...اگر میشد بت میگفتم
اینو گفت و از اسپرسوش سر کشید
+: لباس آوردی برا خودت ؟ راحتی !
ک: یورااا چرا جوری رفتار میکنی انگار منو نمیشناسی
اینو گفت که یاد حرفش افتادم که همزمان با هم گفتیم
+ و ک : کوک همیشه ی تیشرت و شلوارک تو کوله پشتیش داره
اینو گفتیم که هردومون خندمون گرفت
+: از بچگی این عادتو داشتی ..برو لباساتو عوض کن بیا فیلم ببینیم
ک : پس یورا خانم فردا مدرسه رو مادربزرگ من قرارع بره ؟ .......از اونجایی که مثل خواهرت غر غرو نیسم قبول میکنم این درخواستتو
لباساشو عوض کرد و اومد نشست کنارم با هم فیلم داشتیم میدیدم که سرمو گذاشتم رو سینش که صدای تپش قلبش رو میشنیدم
+: با حاله !
ک : چی باحاله ؟ فیلم ؟
+: نه صدای تپش قلبت
خندید و گفت
ک : عادیه خب ..گوشتو گذاشتی رو قلبم
ویو کوک
از اینکه پیشش بودم خوشحال بودم اومد تو بغلم و سرشو گذاشت رو سینم با هم فیلم دیدیم
بعد ی مدت دیدم صدای از یورا نیست
ک: یورا ؟
دیدم مث فرشته ها خوابیده .وایی خدا تو ببین درصد کیوتی رو تو این بشر
ک: خیلی دوست دارم ( زیر لب و آروم )
که آروم آروم منم تو همون حالت خوابم برد
ویو یورا
پوففففف درسته یوری بیاد میگیره منو عین خر میزنع بخاطر اینکه نخوابیدم ولی ی دل شوره ی عجیبی تو دلمه ...آخه الان تقریبا ساعت 4 صبه و هنوز خونه نیومده
تو همین فکرا بودم که زنگ در زده شد ...ترسیدم چون یوری کلید داشت .از چشمی در نگا کردم کوک بود زود درو باز کردم و نگران نگاش کردم
ک: سلام خوبی
+: سلام مرسی تو خوبی
ک: مرسی
+: بیا تو بشین
کوک اومد تو و رو مبل نشست رفتم از آشپزخونه دوتا اسپرسو آوردم گذاشتم جلوش و یکیشو و خودم برداشتم
ک: یوری اجازه میده ساعت 4 صب اسپرسو بخوری ؟
+: یوری هنوز نیومده خونه و مث سگ نگرانشم نکنه چیزی شده باشه ؟؟؟
ک: ن چیزی نشده امشب بار اونو برد به ی شهر دیگ واس کار تا چند روز آینده برمیگرده ولی بهم گفت که من پیشت باشم و مراقبت باشم تا اون برگرده و گفت که بهت بگم ...یوری خیلی دوست داره
+: مطمئنی چیزیش نیست ؟
ک: نگران نباش چیزی نشده ...اگر میشد بت میگفتم
اینو گفت و از اسپرسوش سر کشید
+: لباس آوردی برا خودت ؟ راحتی !
ک: یورااا چرا جوری رفتار میکنی انگار منو نمیشناسی
اینو گفت که یاد حرفش افتادم که همزمان با هم گفتیم
+ و ک : کوک همیشه ی تیشرت و شلوارک تو کوله پشتیش داره
اینو گفتیم که هردومون خندمون گرفت
+: از بچگی این عادتو داشتی ..برو لباساتو عوض کن بیا فیلم ببینیم
ک : پس یورا خانم فردا مدرسه رو مادربزرگ من قرارع بره ؟ .......از اونجایی که مثل خواهرت غر غرو نیسم قبول میکنم این درخواستتو
لباساشو عوض کرد و اومد نشست کنارم با هم فیلم داشتیم میدیدم که سرمو گذاشتم رو سینش که صدای تپش قلبش رو میشنیدم
+: با حاله !
ک : چی باحاله ؟ فیلم ؟
+: نه صدای تپش قلبت
خندید و گفت
ک : عادیه خب ..گوشتو گذاشتی رو قلبم
ویو کوک
از اینکه پیشش بودم خوشحال بودم اومد تو بغلم و سرشو گذاشت رو سینم با هم فیلم دیدیم
بعد ی مدت دیدم صدای از یورا نیست
ک: یورا ؟
دیدم مث فرشته ها خوابیده .وایی خدا تو ببین درصد کیوتی رو تو این بشر
ک: خیلی دوست دارم ( زیر لب و آروم )
که آروم آروم منم تو همون حالت خوابم برد
۱.۶k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.