𝒻𝒶𝓁ℯ;🌞²⁷
𝒻𝒶𝓁ℯ;🌞²⁷
جانگ شیک:اوه..سال۲۰۰۵...یادم نرفته..ولی
تهیونگ:ولی چی؟
جانگ شیک:هیچی...قرار داد رو امضا میکنیم
تهیونگ:خب جونگکوک پرینت حساب اون عوضی رو بگیر اوکی؟
جونگکوک:حله...یکم صبر کن..
تهیونگ:*درحال حرف زدن با گوشی*پرینت تماس هاش رو بهم بدین..فقط همین...ممنون..
جونگکوک:اوه تهیونگ اینجایی که
تهیونگ:چی شده؟
جونگکوک:اون زنه مرتب به حسابش پول میریزه...مبالغ زیادی هم هست.تو یک بانک شهری هم یک حساب بلند مدت باز کرده و داره پول رو پس انداز میکنه.و ماهانه سود زیادی ازش میگیره
تهیونگ:عوضی با پولای من سود میکنه
جونگکوک:اره..تهیونگ نظرت چیه لارا رو بفرستی فاحشه خونه؟
تهیونگ:اما قبلش باید زجر بکشه.میدونی؟
جونگکوک:نگرانش نباش..درستش میکنیم..بیا فعلا به فکر سفر تابستونه با دختر کوچولو ی نازنینت باشیم.
تهیونگ:حتما جئون..
میسا:با خودت چه فکر کردی؟
جیا:خیلی دختره پرو عه
میسا:پرو ی عوضی
لارا:چیکارت کنیم تا تو آدم بشی؟ها؟
مین هو:دختره ی حروم.زاده کی پشتته اینجوری شدی؟
لیزا:من..باباش..جونگکوک..مشکلی داری؟
لاریسا:تو از کجا پیدات شد؟گمشو مفت خور عوضی
لیزا خنده ای کرد..مثل این که اینجا یکی داره خیلی شیطونی میکنه...یا پاهاش رو از خد جلو تر میبره...خنده شیطانیش رو ادامه داد
لیزا:این حرف رو به کسی که خودش خرج خودش رو میده نزن زیر خواب بدبخت.اگه از اینجا بیرونت کنن،کجا پناه میبری؟پیش گربه ها؟اون نه..پیش اشغالا.اونجا خونته...اون در حدته
میسا:داری از حدت جلو تر میری.دهنت و بهتره ببندی
لیزا:من یا تو؟
میا:لیزا اهمیت نده..هرچیزی ارزش اهمیت نداره..مخصوصا یک زن بی ارزش مثل اینا.
جیا:تو ی ...کوچولو..اون فک و ببند..نبدی خودم میبندمش..
جیا جلو اومد که مثلا بزنتش...ولی فقط مشتی تو صورتش حس کرد.
لیزا:جرعت نکن بهش دست بزنی.اون مثل تو
بیصاخب نیست.
لارا:تو خیلی زبون در اوردی..تهیونگ که زیاد از تو خوشش نمیاد...چطور میکنی؟
لیزا:لارا..فک نکن نمیدونم چه غلطی کردی..سونگجون..یعنی از مستر کیم جذاب تر بود؟بی سلیقه
قیافه ترسیده اش،خنده دار بود..فکر میکرد کسی نمیفهمه..سخت در اشتباه بود.
خنده ی حرصی کرد و چند قدمی به سمت لیزا برداشت...
لارا:هی..فکر میکنی چقدر وقت داری اینجا بمونی؟بهتره اون دهنت و ببندی
برای بچه آهویی که زیر پست قبل این همه درخواست کرد٫
جانگ شیک:اوه..سال۲۰۰۵...یادم نرفته..ولی
تهیونگ:ولی چی؟
جانگ شیک:هیچی...قرار داد رو امضا میکنیم
تهیونگ:خب جونگکوک پرینت حساب اون عوضی رو بگیر اوکی؟
جونگکوک:حله...یکم صبر کن..
تهیونگ:*درحال حرف زدن با گوشی*پرینت تماس هاش رو بهم بدین..فقط همین...ممنون..
جونگکوک:اوه تهیونگ اینجایی که
تهیونگ:چی شده؟
جونگکوک:اون زنه مرتب به حسابش پول میریزه...مبالغ زیادی هم هست.تو یک بانک شهری هم یک حساب بلند مدت باز کرده و داره پول رو پس انداز میکنه.و ماهانه سود زیادی ازش میگیره
تهیونگ:عوضی با پولای من سود میکنه
جونگکوک:اره..تهیونگ نظرت چیه لارا رو بفرستی فاحشه خونه؟
تهیونگ:اما قبلش باید زجر بکشه.میدونی؟
جونگکوک:نگرانش نباش..درستش میکنیم..بیا فعلا به فکر سفر تابستونه با دختر کوچولو ی نازنینت باشیم.
تهیونگ:حتما جئون..
میسا:با خودت چه فکر کردی؟
جیا:خیلی دختره پرو عه
میسا:پرو ی عوضی
لارا:چیکارت کنیم تا تو آدم بشی؟ها؟
مین هو:دختره ی حروم.زاده کی پشتته اینجوری شدی؟
لیزا:من..باباش..جونگکوک..مشکلی داری؟
لاریسا:تو از کجا پیدات شد؟گمشو مفت خور عوضی
لیزا خنده ای کرد..مثل این که اینجا یکی داره خیلی شیطونی میکنه...یا پاهاش رو از خد جلو تر میبره...خنده شیطانیش رو ادامه داد
لیزا:این حرف رو به کسی که خودش خرج خودش رو میده نزن زیر خواب بدبخت.اگه از اینجا بیرونت کنن،کجا پناه میبری؟پیش گربه ها؟اون نه..پیش اشغالا.اونجا خونته...اون در حدته
میسا:داری از حدت جلو تر میری.دهنت و بهتره ببندی
لیزا:من یا تو؟
میا:لیزا اهمیت نده..هرچیزی ارزش اهمیت نداره..مخصوصا یک زن بی ارزش مثل اینا.
جیا:تو ی ...کوچولو..اون فک و ببند..نبدی خودم میبندمش..
جیا جلو اومد که مثلا بزنتش...ولی فقط مشتی تو صورتش حس کرد.
لیزا:جرعت نکن بهش دست بزنی.اون مثل تو
بیصاخب نیست.
لارا:تو خیلی زبون در اوردی..تهیونگ که زیاد از تو خوشش نمیاد...چطور میکنی؟
لیزا:لارا..فک نکن نمیدونم چه غلطی کردی..سونگجون..یعنی از مستر کیم جذاب تر بود؟بی سلیقه
قیافه ترسیده اش،خنده دار بود..فکر میکرد کسی نمیفهمه..سخت در اشتباه بود.
خنده ی حرصی کرد و چند قدمی به سمت لیزا برداشت...
لارا:هی..فکر میکنی چقدر وقت داری اینجا بمونی؟بهتره اون دهنت و ببندی
برای بچه آهویی که زیر پست قبل این همه درخواست کرد٫
۲.۵k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.