رفتم نشستم تا که کوکی بهم گفت سلام به کلاس ما خوش اومدی
رفتم نشستم تا که کوکی بهم گفت سلام به کلاس ما خوش اومدی
ته یه چشم غزه به من رفتو خوابید
از زبون نویسنده(ا.ت هنوز اسماشونو نمیدونه
برای اینکه شما بهتر بفهمید اسماشونو گذاشتم)
بعد از اینکه کلاس تموم شد
داشتم سر به پایین راه میرفتم که خوردم به ته
برگشت
ا.ت :من خیلی خیلی معذرت میخوام
ته:لباسم کثیف شد
ا.ت:ولی من که آرایش نکردم که کثیف شه
ته:آرایش نکردی؟
ا.ت: فقط اینا زدم همین
«از زبون ته»
چی فکر میکردم کلا آرایش کرده که آنقدر خوشگله
اصن باورم نمیشه که فقط تینت زده
ته:اوک ولی لباسمو بشور و برام بیار
«از زبون ا.ت»
مگه حمالشم که باید لباسشویی بشورم
همینطور که زمزمه میکردم یهو یه صدایی شنیدم
کوک:چی میگی برا خودت
چرا با خودت حرف میزنی؟
از.ت:هی..هیچی..
کوک:از من میترسی؟
ا.ت:نه نه چرا باید بترسم
کوک:پس دنبالم بیا
ا.ت:وایسا اس..اسمت؟
ته یه چشم غزه به من رفتو خوابید
از زبون نویسنده(ا.ت هنوز اسماشونو نمیدونه
برای اینکه شما بهتر بفهمید اسماشونو گذاشتم)
بعد از اینکه کلاس تموم شد
داشتم سر به پایین راه میرفتم که خوردم به ته
برگشت
ا.ت :من خیلی خیلی معذرت میخوام
ته:لباسم کثیف شد
ا.ت:ولی من که آرایش نکردم که کثیف شه
ته:آرایش نکردی؟
ا.ت: فقط اینا زدم همین
«از زبون ته»
چی فکر میکردم کلا آرایش کرده که آنقدر خوشگله
اصن باورم نمیشه که فقط تینت زده
ته:اوک ولی لباسمو بشور و برام بیار
«از زبون ا.ت»
مگه حمالشم که باید لباسشویی بشورم
همینطور که زمزمه میکردم یهو یه صدایی شنیدم
کوک:چی میگی برا خودت
چرا با خودت حرف میزنی؟
از.ت:هی..هیچی..
کوک:از من میترسی؟
ا.ت:نه نه چرا باید بترسم
کوک:پس دنبالم بیا
ا.ت:وایسا اس..اسمت؟
۱.۰k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.