پارت۶۹۲
پارت۶۹۲
رمانMAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
سینا:شاهین میشه صحبت کنیم؟
_/ همین جوریشم دارین حرف میزنین...
_نه تنها ...
با سر اروم به من اشاره کرد...
_ارباب من برم دیگه ...
بالاخره ولم کرد سریع پاشدم در رفتم...از اتاقش اومدم بیرون خواستم فالگوش وایسم که این دختره شیدا سرو کله ش پیدا شد...
_این همه مدت پیش ارباب بودی ؟
_/باید بهت جواب بدم؟
_چه روت زیاد شده گفتم پیش ارباب بودی؟
_/اگه باعث میشه دست از سرم برداری اره اونجا بودم...
رفتم سمت اتاق خودم دستگیره رو گرفتم که سریع اومد جلوم مانع شد از اینکه برم داخل...
رمانMAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
سینا:شاهین میشه صحبت کنیم؟
_/ همین جوریشم دارین حرف میزنین...
_نه تنها ...
با سر اروم به من اشاره کرد...
_ارباب من برم دیگه ...
بالاخره ولم کرد سریع پاشدم در رفتم...از اتاقش اومدم بیرون خواستم فالگوش وایسم که این دختره شیدا سرو کله ش پیدا شد...
_این همه مدت پیش ارباب بودی ؟
_/باید بهت جواب بدم؟
_چه روت زیاد شده گفتم پیش ارباب بودی؟
_/اگه باعث میشه دست از سرم برداری اره اونجا بودم...
رفتم سمت اتاق خودم دستگیره رو گرفتم که سریع اومد جلوم مانع شد از اینکه برم داخل...
۲.۷k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.