مافیای جذاب من
#مافیای_جذاب_من
#پارت_دوم
کمربندش رو برداشت و تا میتونست منو کتک زد منم فقط اه و ناله میکردم تا منو نزنه و ول کنه
دو ساعت بعد
شوگا : حالا هم پاشو و گم شو منم میرم بیرون و فعلا نمیام خونه
ات : خیلی درد داشتم منم رفت رو تخت تا خوابم ببره ولی خوابم نمیبرد
دوساعت بعد ......
ساعت ۴ شب
ات : اهان بالاخره شوگا برگشت بدو بدو رفتم استقبالش ولی دیدم مثل همیشه مسته و با یه دختر اومد تو خونه خواستم بگم دوباره دختر آوردی که شوگا گفت خفه شو منم چیزی نگفتم
شوگا با دختره رفت تو اتاق و بعد ۳ ساعت اومد بیرون ( چه خبره داش 🤣😂)
منم رفتم بخوابم که شوگا بهم گفت
یااا کجا ؟
ات : میرم بخوابم
منو ساعت ۱۰ صبح بیدار کنی
ات : باشه
شوگا : حالا هم از جلوم گم شو
ات : باشه
پرش زمانی ساعت ۱۱ صبح
ات : وااای یادم رفت شوگا رو بیدار کنمممم
شوگا شوگا بلند شو
شوگا : ساعت چنده
ات : یازده
شوگا : چرا منو ساعت ۱۰ بلند نکردیییی ؟ ( با داد و عصبانیت )
ات : خواب موندم 🥺
ویو ات
تا گفتم خواب موندم یه گلدن کنار سوگا بود اونو برداشت و کوبوند تو بدنم بعدشم رفت بیرون منم کل بدنم جای زخم شده بود میخواستم دوباره بشینم و گریه کنم اما گفتم نه برا همین زنگ زدم به دوست صمیمیم نایون
الو نایون
الو ات
ات : نایون میتونم بیام خونه تو ؟
نایون : آره بیا
ات : باشه دارم میام
شرط ۳ کامنت ۴ لایک
#پارت_دوم
کمربندش رو برداشت و تا میتونست منو کتک زد منم فقط اه و ناله میکردم تا منو نزنه و ول کنه
دو ساعت بعد
شوگا : حالا هم پاشو و گم شو منم میرم بیرون و فعلا نمیام خونه
ات : خیلی درد داشتم منم رفت رو تخت تا خوابم ببره ولی خوابم نمیبرد
دوساعت بعد ......
ساعت ۴ شب
ات : اهان بالاخره شوگا برگشت بدو بدو رفتم استقبالش ولی دیدم مثل همیشه مسته و با یه دختر اومد تو خونه خواستم بگم دوباره دختر آوردی که شوگا گفت خفه شو منم چیزی نگفتم
شوگا با دختره رفت تو اتاق و بعد ۳ ساعت اومد بیرون ( چه خبره داش 🤣😂)
منم رفتم بخوابم که شوگا بهم گفت
یااا کجا ؟
ات : میرم بخوابم
منو ساعت ۱۰ صبح بیدار کنی
ات : باشه
شوگا : حالا هم از جلوم گم شو
ات : باشه
پرش زمانی ساعت ۱۱ صبح
ات : وااای یادم رفت شوگا رو بیدار کنمممم
شوگا شوگا بلند شو
شوگا : ساعت چنده
ات : یازده
شوگا : چرا منو ساعت ۱۰ بلند نکردیییی ؟ ( با داد و عصبانیت )
ات : خواب موندم 🥺
ویو ات
تا گفتم خواب موندم یه گلدن کنار سوگا بود اونو برداشت و کوبوند تو بدنم بعدشم رفت بیرون منم کل بدنم جای زخم شده بود میخواستم دوباره بشینم و گریه کنم اما گفتم نه برا همین زنگ زدم به دوست صمیمیم نایون
الو نایون
الو ات
ات : نایون میتونم بیام خونه تو ؟
نایون : آره بیا
ات : باشه دارم میام
شرط ۳ کامنت ۴ لایک
۷.۴k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.