فیک ددی های من
فیک ددی های من
کوک:برین بپوشین
ات :ممنونممم کوکیی قشنگمممم
تهیونگ:ممنون کوک
کوک:خاهش بیبی گرل و بیبی بوی
رفتن و لباس پوشیدنو به سمت رستوران رفتنو تو ارامش شامشونو اونجا خوردن
اما یهو ات چشمش افتاد به همون پسره که به تهیونگ گفته بود میخاسته بش تجاوز کنه (سوهون بود؟)
یهو حالش بد شد
کوک:ات چی شده
تهیونگم که متوجه شده بود سعی داشت بپیچونه
تهیونگ:احتمالا غذا به معدش نساخته
کوک:بیاین بریم سریع رفتن خونه ات رنگش مث گچ سفید شده بود
و کوک حس میکرد دارن یچیزی رو مخفی میکنن و کوک سوهون رو اونجا دیده بود و فهمیده بود که ات با دید اون حالش بد شده
کوک:ات چرا تا سوهون رو دیدی حالت بد شد ؟
ات:چی سوهون نه (لبخند ضایع )
کوک:تهیونگ ات دروغ نگین
اونام مجبور شدن ...
کوک:برین بپوشین
ات :ممنونممم کوکیی قشنگمممم
تهیونگ:ممنون کوک
کوک:خاهش بیبی گرل و بیبی بوی
رفتن و لباس پوشیدنو به سمت رستوران رفتنو تو ارامش شامشونو اونجا خوردن
اما یهو ات چشمش افتاد به همون پسره که به تهیونگ گفته بود میخاسته بش تجاوز کنه (سوهون بود؟)
یهو حالش بد شد
کوک:ات چی شده
تهیونگم که متوجه شده بود سعی داشت بپیچونه
تهیونگ:احتمالا غذا به معدش نساخته
کوک:بیاین بریم سریع رفتن خونه ات رنگش مث گچ سفید شده بود
و کوک حس میکرد دارن یچیزی رو مخفی میکنن و کوک سوهون رو اونجا دیده بود و فهمیده بود که ات با دید اون حالش بد شده
کوک:ات چرا تا سوهون رو دیدی حالت بد شد ؟
ات:چی سوهون نه (لبخند ضایع )
کوک:تهیونگ ات دروغ نگین
اونام مجبور شدن ...
۹.۱k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.