★گربه ی کوچک من★
★گربهی کوچک من★
★𝗠𝘆 𝗹𝗶𝘁𝘁𝗹𝗲 𝗰𝗮𝘁★
پارت ④②
بخش ½
"یوری"
رفتم به جایی که بهم گفته بودن تا برای کنسرت جونگکوکو آماده کنم
بعد از ۱٠ مین میکآپش تموم شد و رفت برای اجرا...
«شش ساعت بعد»
"جانگ می"
نتونستم متنی که یوری گفته بود رو حفظ کنم،ولی روی کاغذ نوشتمش تا براش بخونم
جلوی در کافه وایساده بودیم،تهیونگ توی کافه بود و نشسته بود
+آماده ای؟
•آره؟
+خوبه،حالا گمشو تو.فایتینگ!
•فا...فایتینگ!:)
رفتم و نشستم روبروش
*اومدی؟
•آره...سلام
*چرا معذبی؟
•ها؟...هیچی
*خب...چی میخواستی بهم بگی؟
نفس عمیقی کشیدم و شروع کردم به حرف زدن
•خیلی بد دوستت دارم...
من به اندازه ضلع های دایره دوست دارم
* دایره که ضلع نداره
•نداره؟ نه اينطور نیست، ضلع های دایره بی نهایته
*ولی چرا اینجوری میکنی؟ مگه چیشده؟ اون فقط یه بغل عادی و معمولی بود
"تهیونگ"
با این جملهم خودمم دلم شکست...من دوستش دارم...ولی این خیلی یهویی بود
•بغل عادی و معمولی؟ هه
نه اینجوری نیست.. من تو اون بغل احساس امنیت داشتم.. انگار که قلبم تو مشت کسی بود که بهش اعتماد کامل داشتم
اون زمانی که بغلم میکنی قلبم رو نوازش میکنی، میدونی این خیلی قشنگه
★𝗠𝘆 𝗹𝗶𝘁𝘁𝗹𝗲 𝗰𝗮𝘁★
پارت ④②
بخش ½
"یوری"
رفتم به جایی که بهم گفته بودن تا برای کنسرت جونگکوکو آماده کنم
بعد از ۱٠ مین میکآپش تموم شد و رفت برای اجرا...
«شش ساعت بعد»
"جانگ می"
نتونستم متنی که یوری گفته بود رو حفظ کنم،ولی روی کاغذ نوشتمش تا براش بخونم
جلوی در کافه وایساده بودیم،تهیونگ توی کافه بود و نشسته بود
+آماده ای؟
•آره؟
+خوبه،حالا گمشو تو.فایتینگ!
•فا...فایتینگ!:)
رفتم و نشستم روبروش
*اومدی؟
•آره...سلام
*چرا معذبی؟
•ها؟...هیچی
*خب...چی میخواستی بهم بگی؟
نفس عمیقی کشیدم و شروع کردم به حرف زدن
•خیلی بد دوستت دارم...
من به اندازه ضلع های دایره دوست دارم
* دایره که ضلع نداره
•نداره؟ نه اينطور نیست، ضلع های دایره بی نهایته
*ولی چرا اینجوری میکنی؟ مگه چیشده؟ اون فقط یه بغل عادی و معمولی بود
"تهیونگ"
با این جملهم خودمم دلم شکست...من دوستش دارم...ولی این خیلی یهویی بود
•بغل عادی و معمولی؟ هه
نه اینجوری نیست.. من تو اون بغل احساس امنیت داشتم.. انگار که قلبم تو مشت کسی بود که بهش اعتماد کامل داشتم
اون زمانی که بغلم میکنی قلبم رو نوازش میکنی، میدونی این خیلی قشنگه
۴.۳k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.