ققنوس سرخ
part ⁷
ات : باشه
تهیونگ : خوب ات حاضری بریم
ات : بله ارباب کیم
تهیونگ : ات راحت باش میتونی اسمم رو بگی
ات : باشه
تهیونگ از سر میز بلند شد و جلو رفت به سمت ماشینش که جلوی آب نما پارک شده بود در جلو برام باز کرد
تهیونگ : بیا بشین
ات : ممنون
نشستم خودشم اومد نشست و ماشینو روشن کرد و حرکت کردیم از ویلا خارج شدیم و به سمت شهر رفتیم آدرس آپارتمانی که قبلا توش زندگی میکردم رو بهش دادم و به سمت اونجا رفت
حدود 30 دقه ای تو راه بودیم جلوی آپارتمان نگه داشت
ات : لطفا همین جا منتظرم باشید تا برگردم
تهیونگ : هر اینقد رسمی حرف نزن ما دیگه دوستیم
ات: کی دوست شدیم که من نفهمیدم
تهیونگ : یااا حق نیس که جیمین با همچین خانمی دوست باشه و من نتونم باهاش دوست باشم وقتی با جیمین دوستی دوست منم حساب میشی دیگه
ات : باشه هرچی تو بگی زود بر میگردم
از ماشین پیاده شدم و وارد آمارتمان شدم به سمت واحد اول که مال صاحب خونه بود حرکت کردم
زنگ درو زدم آقالی مون درو باز کردن
ات : سلام آقای مون من اومدم چمدونم رو بردارم
مون : ات دخترم متاسفم که مجبور شدم از خونه بیرونت کنم اما منم باید به فکر زندگی خودم باشم اگه به چیزی نیاز داشتی حتما بهم بگو
مرتیکه فک کرده گول حرفاشو میخورم الکی زبون نریز میگه دخترم زبونتو مار نیش بزنه حروم زاده
ات : عا بله ممنونم میشه چمدونم ببرم
مون : بله صب کن تا برات بیارم
منتظر موندم تا این پیری چمدونم بیاره عح اعصابم خورد شد مرتیکه بزار چمدونم ازت بگیرم
چمدونم و ور داشت و آورد دم در گذاشتش بیرون تا برش دارم
تا چدونو گرفتم دهن باز کردم تا این مرتیکه رو با خاک یکسان کنم
ات : منو ببین دیگه بهم نگو دخترم آدم کثیفی مثل تونمی تونه پدر من باشه مرتیکه حرومزاده
مجبود بودی منو بیرون آرع؟ چون پیشنهاد کثیفتو قبول نکردم از خونه انداختیم بیرون الان داری باز زبون میریزی زنت میدونه به مردم چه پیشنهادایی میدی میدونه چند بار تا حالا بهش خیانت کردی
آشغال کثیف دیگه نمیخوام ریخت نحستو ببینم
چمدونم برداشتم و که از ساختمون خارج شم که با تهیونگ روبه رو شدم سریع رفتم سمتش و دستشگرفتم از ساختمون خرج شدیم
تهیونگ : ات اون مرده باهات کاری کرده ؟
ات : نه مگه به این راحتیاس مگه این که تو خواب ببینه
تهیونگ : باشع چمدونتو بده برات بزارم صندوق عقب
چمدونم برداشت و گذاشت صندوق عقب و سوار شد و به سمت عمارت حرکت کردیم
فلش بک به شب ساعت 10
ویو ات
اوففف مرتیکه مفنگی مردم از هستگی از صبح تاحالا هرچی کار سخت بود به من داده بود
حالا همه رفتن بخوابن من باید هنوز کار کنم
ظرفا مونده بود رفتم سمت ظرفا و شروع کردم به شستمنشون اوففف این لباسه خدمت کاریه هم خیلی رو مخمه الان جرش میدم عیشش
فالو ♡
ات : باشه
تهیونگ : خوب ات حاضری بریم
ات : بله ارباب کیم
تهیونگ : ات راحت باش میتونی اسمم رو بگی
ات : باشه
تهیونگ از سر میز بلند شد و جلو رفت به سمت ماشینش که جلوی آب نما پارک شده بود در جلو برام باز کرد
تهیونگ : بیا بشین
ات : ممنون
نشستم خودشم اومد نشست و ماشینو روشن کرد و حرکت کردیم از ویلا خارج شدیم و به سمت شهر رفتیم آدرس آپارتمانی که قبلا توش زندگی میکردم رو بهش دادم و به سمت اونجا رفت
حدود 30 دقه ای تو راه بودیم جلوی آپارتمان نگه داشت
ات : لطفا همین جا منتظرم باشید تا برگردم
تهیونگ : هر اینقد رسمی حرف نزن ما دیگه دوستیم
ات: کی دوست شدیم که من نفهمیدم
تهیونگ : یااا حق نیس که جیمین با همچین خانمی دوست باشه و من نتونم باهاش دوست باشم وقتی با جیمین دوستی دوست منم حساب میشی دیگه
ات : باشه هرچی تو بگی زود بر میگردم
از ماشین پیاده شدم و وارد آمارتمان شدم به سمت واحد اول که مال صاحب خونه بود حرکت کردم
زنگ درو زدم آقالی مون درو باز کردن
ات : سلام آقای مون من اومدم چمدونم رو بردارم
مون : ات دخترم متاسفم که مجبور شدم از خونه بیرونت کنم اما منم باید به فکر زندگی خودم باشم اگه به چیزی نیاز داشتی حتما بهم بگو
مرتیکه فک کرده گول حرفاشو میخورم الکی زبون نریز میگه دخترم زبونتو مار نیش بزنه حروم زاده
ات : عا بله ممنونم میشه چمدونم ببرم
مون : بله صب کن تا برات بیارم
منتظر موندم تا این پیری چمدونم بیاره عح اعصابم خورد شد مرتیکه بزار چمدونم ازت بگیرم
چمدونم و ور داشت و آورد دم در گذاشتش بیرون تا برش دارم
تا چدونو گرفتم دهن باز کردم تا این مرتیکه رو با خاک یکسان کنم
ات : منو ببین دیگه بهم نگو دخترم آدم کثیفی مثل تونمی تونه پدر من باشه مرتیکه حرومزاده
مجبود بودی منو بیرون آرع؟ چون پیشنهاد کثیفتو قبول نکردم از خونه انداختیم بیرون الان داری باز زبون میریزی زنت میدونه به مردم چه پیشنهادایی میدی میدونه چند بار تا حالا بهش خیانت کردی
آشغال کثیف دیگه نمیخوام ریخت نحستو ببینم
چمدونم برداشتم و که از ساختمون خارج شم که با تهیونگ روبه رو شدم سریع رفتم سمتش و دستشگرفتم از ساختمون خرج شدیم
تهیونگ : ات اون مرده باهات کاری کرده ؟
ات : نه مگه به این راحتیاس مگه این که تو خواب ببینه
تهیونگ : باشع چمدونتو بده برات بزارم صندوق عقب
چمدونم برداشت و گذاشت صندوق عقب و سوار شد و به سمت عمارت حرکت کردیم
فلش بک به شب ساعت 10
ویو ات
اوففف مرتیکه مفنگی مردم از هستگی از صبح تاحالا هرچی کار سخت بود به من داده بود
حالا همه رفتن بخوابن من باید هنوز کار کنم
ظرفا مونده بود رفتم سمت ظرفا و شروع کردم به شستمنشون اوففف این لباسه خدمت کاریه هم خیلی رو مخمه الان جرش میدم عیشش
فالو ♡
۴.۷k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.