گل ارکیده
part ¹⁶
با برخورد نور خورشید به صورتم چشمامو از هم باز کردم هنوز لباس تنم نبود برگشتم پشت سرم رو نگاه کردم
تهیونگ نبودش یه لحظه دلم فرو ریخت اما خودمو تسکین دادم آخه کجا رفته
روی تخت نشستم که متوجه خو*نی که زیر پام بود شدم اوففف اینو یادم رفته بود بلند شدم و به سمت حموم رفتم که تهیونگ با حوله ای که دور کمرش بسته بود از حمام خارج شد
با حمون چشمای کشیدش داشت سرد نگاهم میکرد
بازم یعنی بازم شد همون تهیونگ قبلی
یعنی الان که خرش از پل گذشته بازم داره رنگ عوض میکنه
یه لحظه به این فکر کردم که الان جلوی این آدم لخـ*ت وایسادم خواستم سریع ازش رد بشم و وارد حموم بشم
سریع دستمو گرفت و برگردوندم و دستشو دور کمـ*رم انداخت
بد*نامو به هم چسبیده بود که باعث شد
از خجالت لپام گل بندازه و لکنت بگیرم
ات : چیـ چیکار میکنی
تهیونگ : کجا میری
دقیق توی چشمام زل زده بود
ات : میخواستم برم حمام
تهیونگ : باشه باهم میریم
داشت عقب عقب سمت حمام هدایتی میکرد
ات : چی تو که الان حمام بودی تازه از حمام اومدی بیرون
تهیونگ : ولی اللن دلم میخواد با تو باز برم حمام
رنگ نگاهش تغییر کرده بود این آدم چقد زود تغییر مود میده
ات : بزار خودم برم راحت نیستم تو برو لباستو بپوش
یکم خودمو مظلوم کردم که دستاشو از دور کمرم باز کرد و گفت
تهیونگ : باشه ولی بعدا تلافی میکنم
ات : باشه تلافی کن
اینو گفتم و سریع رفتم تو حمام و درو بستم
نفس عمیقی برای این که از زیرش در رفتم کشیدم
حوله ای که تو حمام بود رو دورم پیچیدم و از حمام خارج شدم تهیونگ نبودش حتما پایینه
ادامه کامنت
فالو ♡
نصف شب ساعت دو براتون این پارت رو نوشتم و عاپ کردم امروز واقعا خسته شدم
بابت تاخیر متاسفم ʕ ꈍᴥꈍʔ
با برخورد نور خورشید به صورتم چشمامو از هم باز کردم هنوز لباس تنم نبود برگشتم پشت سرم رو نگاه کردم
تهیونگ نبودش یه لحظه دلم فرو ریخت اما خودمو تسکین دادم آخه کجا رفته
روی تخت نشستم که متوجه خو*نی که زیر پام بود شدم اوففف اینو یادم رفته بود بلند شدم و به سمت حموم رفتم که تهیونگ با حوله ای که دور کمرش بسته بود از حمام خارج شد
با حمون چشمای کشیدش داشت سرد نگاهم میکرد
بازم یعنی بازم شد همون تهیونگ قبلی
یعنی الان که خرش از پل گذشته بازم داره رنگ عوض میکنه
یه لحظه به این فکر کردم که الان جلوی این آدم لخـ*ت وایسادم خواستم سریع ازش رد بشم و وارد حموم بشم
سریع دستمو گرفت و برگردوندم و دستشو دور کمـ*رم انداخت
بد*نامو به هم چسبیده بود که باعث شد
از خجالت لپام گل بندازه و لکنت بگیرم
ات : چیـ چیکار میکنی
تهیونگ : کجا میری
دقیق توی چشمام زل زده بود
ات : میخواستم برم حمام
تهیونگ : باشه باهم میریم
داشت عقب عقب سمت حمام هدایتی میکرد
ات : چی تو که الان حمام بودی تازه از حمام اومدی بیرون
تهیونگ : ولی اللن دلم میخواد با تو باز برم حمام
رنگ نگاهش تغییر کرده بود این آدم چقد زود تغییر مود میده
ات : بزار خودم برم راحت نیستم تو برو لباستو بپوش
یکم خودمو مظلوم کردم که دستاشو از دور کمرم باز کرد و گفت
تهیونگ : باشه ولی بعدا تلافی میکنم
ات : باشه تلافی کن
اینو گفتم و سریع رفتم تو حمام و درو بستم
نفس عمیقی برای این که از زیرش در رفتم کشیدم
حوله ای که تو حمام بود رو دورم پیچیدم و از حمام خارج شدم تهیونگ نبودش حتما پایینه
ادامه کامنت
فالو ♡
نصف شب ساعت دو براتون این پارت رو نوشتم و عاپ کردم امروز واقعا خسته شدم
بابت تاخیر متاسفم ʕ ꈍᴥꈍʔ
۵.۵k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.