وقتی رسیدیم یونا اومد پایین دستشو گرفتم و باهم رفتیم تو م
وقتی رسیدیم یونا اومد پایین دستشو گرفتم و باهم رفتیم تو مرکز شهر و تو از کنار مغازه ها رد میشدیم و نگاهشون میکردیم
......ساعت ها بعد🕔
یونا ویو
ساعت ۹ شب بود و ۱ ساعت دیگه کریسمس بود ا.ت رو به زور از بار اوردم بیرون مست مست بود سفت تو بقلم نگهش داشتم تا زمین نخوره داشتیم از تو پیاده رو رد می شدیم که یهو یکی زد رو شونم برگشتم دیدم شوگا هست
شوگا. شما دوتا اینجا چه غلطی میکنین؟(عصبی)
ا.ت. عه..سلام ددی
یونا. خب.. منو ا.ت اومده بودیم بیرون
شوگا. ا.ت چرا اونوقت اومد؟
یونا. خودش اومد
شوگا. حالا تو هم خودت گورتو گم میکنی خونتون
یونا. بب..باشه...
شوگا ویو
دست ا.ت رو گرفتم و انقدر که عصبی بودم پرتش کردم تو ماشین و خودم سوار شدم و حرکت کردیم سمت خونه ا.ت همش داشت چرتو پرت میگفت و میخندید
شوگا. دهنتو بببند(داد)
ا.ت. ....ددی عصبی نشو میترسم
شوگا. بایدم بترسی بدون اجازه من هر غلطی خواستی میکنی؟
ا.ت. ببخشید..
شوگا. خفه شو
دیگه ساکت شد تا اینکه رسیدیم به خونه
ا.ت ویو
شوگا از دستم خیلی عصبی بود تا اینکه رسیدیم به خونه و زد زیر گوشم که پرت شدم اون طرف دیوار و موهام دورم این جنگل جمع شده بود
ا.ت. ایییی(جیغ)
شوگا. یک بار دیگه بدون اجازه من بری بیرون بدترش رو انجام میدم فهمیدی هرزه؟
ا.ت. اره...
شوگا. خوبه!
شوگا رفت روی مبل نشست بلند شدم و رفتم رو پاهاش نشستم و بقلش کردم
ا.ت. ببخشید اوپا دیگه تکرار نمیشه من نمیخواستم امشبمون خراب شه
شوگا. نمیبخشمت
ا.ت. عهه ببخشید گفتم دیگ(کیوت)
شوگا. یه چیزی رو یادت رفت بگی
ا.ت. ددی
شوگا. آفرین حالا شد
روی لب شوگا یه کیس گذاشتم و اون ادامه دار ترش کرد و بعد ولش کرد
ا.ت. هنوزم وقت داریم میتونیم امشب رو جشن بگیرما؟
شوگا. باشه هرچی ملکه بگه
ا.ت.(خنده)
شوگا. خب چیه(خنده)
ا.ت. هیچی بیا بریم پیش درخت الان سال تحویل میشه(انگار مثلا عید نوروزه😐😂)
سریع بلند شدم و رفتم پنجره رو باز کردم کلی برف داشت میومد کیک رو از تو یخچال آوردم بیرون و بردم پیش شوگا و باهم شمردیم
۱۰
۹
۸
۷
۶
۵
۴
۳
۲
۱
۰
ا.ت. هورااااا
یهو شوگا منو بقل کرد و گفت
شوگا. کریسمس مبارک چاگیا
ا.ت. کریسمس مبارک ددی
و دوباره لب همدیگرو کیس کردیم
ویو راوی:
و ا.ت اون شب یه شب دردناکی رو پیش رو داشت😐💦 و سال بعدش دوقلو زایید و زندگی خوبی رو داشتن😁😁🤣
......ساعت ها بعد🕔
یونا ویو
ساعت ۹ شب بود و ۱ ساعت دیگه کریسمس بود ا.ت رو به زور از بار اوردم بیرون مست مست بود سفت تو بقلم نگهش داشتم تا زمین نخوره داشتیم از تو پیاده رو رد می شدیم که یهو یکی زد رو شونم برگشتم دیدم شوگا هست
شوگا. شما دوتا اینجا چه غلطی میکنین؟(عصبی)
ا.ت. عه..سلام ددی
یونا. خب.. منو ا.ت اومده بودیم بیرون
شوگا. ا.ت چرا اونوقت اومد؟
یونا. خودش اومد
شوگا. حالا تو هم خودت گورتو گم میکنی خونتون
یونا. بب..باشه...
شوگا ویو
دست ا.ت رو گرفتم و انقدر که عصبی بودم پرتش کردم تو ماشین و خودم سوار شدم و حرکت کردیم سمت خونه ا.ت همش داشت چرتو پرت میگفت و میخندید
شوگا. دهنتو بببند(داد)
ا.ت. ....ددی عصبی نشو میترسم
شوگا. بایدم بترسی بدون اجازه من هر غلطی خواستی میکنی؟
ا.ت. ببخشید..
شوگا. خفه شو
دیگه ساکت شد تا اینکه رسیدیم به خونه
ا.ت ویو
شوگا از دستم خیلی عصبی بود تا اینکه رسیدیم به خونه و زد زیر گوشم که پرت شدم اون طرف دیوار و موهام دورم این جنگل جمع شده بود
ا.ت. ایییی(جیغ)
شوگا. یک بار دیگه بدون اجازه من بری بیرون بدترش رو انجام میدم فهمیدی هرزه؟
ا.ت. اره...
شوگا. خوبه!
شوگا رفت روی مبل نشست بلند شدم و رفتم رو پاهاش نشستم و بقلش کردم
ا.ت. ببخشید اوپا دیگه تکرار نمیشه من نمیخواستم امشبمون خراب شه
شوگا. نمیبخشمت
ا.ت. عهه ببخشید گفتم دیگ(کیوت)
شوگا. یه چیزی رو یادت رفت بگی
ا.ت. ددی
شوگا. آفرین حالا شد
روی لب شوگا یه کیس گذاشتم و اون ادامه دار ترش کرد و بعد ولش کرد
ا.ت. هنوزم وقت داریم میتونیم امشب رو جشن بگیرما؟
شوگا. باشه هرچی ملکه بگه
ا.ت.(خنده)
شوگا. خب چیه(خنده)
ا.ت. هیچی بیا بریم پیش درخت الان سال تحویل میشه(انگار مثلا عید نوروزه😐😂)
سریع بلند شدم و رفتم پنجره رو باز کردم کلی برف داشت میومد کیک رو از تو یخچال آوردم بیرون و بردم پیش شوگا و باهم شمردیم
۱۰
۹
۸
۷
۶
۵
۴
۳
۲
۱
۰
ا.ت. هورااااا
یهو شوگا منو بقل کرد و گفت
شوگا. کریسمس مبارک چاگیا
ا.ت. کریسمس مبارک ددی
و دوباره لب همدیگرو کیس کردیم
ویو راوی:
و ا.ت اون شب یه شب دردناکی رو پیش رو داشت😐💦 و سال بعدش دوقلو زایید و زندگی خوبی رو داشتن😁😁🤣
۳.۰k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.