Part 4
جیمین : ناز خیلی خوشگل شده بود دستش گرفتم نشستیم تو ماشین و رفتیم کافه پیانو
کوک : آرمیتا واقعا جذاب شده بود ولی نباید خودمو میباختم خیر سرم من یه ......
نشستم داخل ماشین و اشاره کردم بشینه گفتن کجا بریم اونم گف باغ وحش پوزخندی زدم و به سمت بار مورد علاقم راه افتادم
آرمیتا: ناراحت شدم که اینجوری کرد یهو حس کردم یه چیزی عجیبه میخواستم بهش بگم یه احساس بدی راجب امشب دارم ولی با ترس فهمیدن اینکه من کیم خفه شدم و نشستم سر جام هعیییی امیدوارم حداقل تو بار اتفاقی نیافته امشب ماه کامله
کوک : بعد از سفارش مشروب نشستیم سر میزی برای اینکه نخواد تو کارام فضولی کنه مجبورم باهاش سرد باشم پس با اشاره چشمی چند تا دختر کنارم آمدن و به ظاهر مشغول اونا شدم ولی تمام حواسم پیش آری بود تنها عشق من
آرمیتا: یکم تعجب کردم فک کردم میخواد باهام بیاد قرار ولی انگار مزاحمم ناراحت بودم به سمت دسشویی رفتم که حداقل شکستنم نبینه ربع مین تو دسشویی بودم تا به خودم مسلط باشم بعد که رفتم بیرون کوک اونجا بود یهو لبامو بوسید و بعد دستمو گرف نشوندم تو ماشین و به سمت خونه راه افتادیم عجیبه من که هیچ وقت تو پیجم چیزی راجب خونم نگفته بودم بیخیال فک کردن شدم و چشمم به ساعت افتاد شتت دو ساعت مونده بود تا شروع
نازنین : بعد از سفارش کاپوچینو و امریکانو رفتم روی صندلی پیانو نشستم و شروع به زدن اهنگ مورد علاقم کردم فهمیدم جیمین داره یواشکی ازم فیلم میگیره به هر حال یکی از خصوصیاتمه ولی به روی خودم نیاوردم تا اهنگ تمام شد یهو جیمین بلند شد و بغلم کرد صدای داد و دست و هورا افراد حاضر بلند شد یهو چشمم به ساعت افتاد شت دوساعت فقط وقت داشتم باید میرفتم خونه همون موقع سفارشمون آمد خوردیم و رفتیم خونه ۱ ساعت و ربع وقت داشتم فقط
جیمین : واییی نه یه ساعت و ربع وقت داشتم برسم خونه با اینکه میتونم کنترلش کنم ولی بازم آثاری ازش درون بدنم هس نمیخوام نازنین ازم بترسه بهتره برسونمش خونه پس سرعتم بیشتر کردم
ناز : دم در خونه بودیم ۵ دقیقه وقت داشتم از جیمین تشکر کردم و بغلش کردم که یهو لبامو بوسید ازش جدا شدم دو دقیقه... خدافظی کردم و رفتم داخل خونه جیمینم رف تو ماشین و پاشو گذاش رو گاز و با سرعت داش میرم که یهوو.........
خمارییییی
کوک : آرمیتا واقعا جذاب شده بود ولی نباید خودمو میباختم خیر سرم من یه ......
نشستم داخل ماشین و اشاره کردم بشینه گفتن کجا بریم اونم گف باغ وحش پوزخندی زدم و به سمت بار مورد علاقم راه افتادم
آرمیتا: ناراحت شدم که اینجوری کرد یهو حس کردم یه چیزی عجیبه میخواستم بهش بگم یه احساس بدی راجب امشب دارم ولی با ترس فهمیدن اینکه من کیم خفه شدم و نشستم سر جام هعیییی امیدوارم حداقل تو بار اتفاقی نیافته امشب ماه کامله
کوک : بعد از سفارش مشروب نشستیم سر میزی برای اینکه نخواد تو کارام فضولی کنه مجبورم باهاش سرد باشم پس با اشاره چشمی چند تا دختر کنارم آمدن و به ظاهر مشغول اونا شدم ولی تمام حواسم پیش آری بود تنها عشق من
آرمیتا: یکم تعجب کردم فک کردم میخواد باهام بیاد قرار ولی انگار مزاحمم ناراحت بودم به سمت دسشویی رفتم که حداقل شکستنم نبینه ربع مین تو دسشویی بودم تا به خودم مسلط باشم بعد که رفتم بیرون کوک اونجا بود یهو لبامو بوسید و بعد دستمو گرف نشوندم تو ماشین و به سمت خونه راه افتادیم عجیبه من که هیچ وقت تو پیجم چیزی راجب خونم نگفته بودم بیخیال فک کردن شدم و چشمم به ساعت افتاد شتت دو ساعت مونده بود تا شروع
نازنین : بعد از سفارش کاپوچینو و امریکانو رفتم روی صندلی پیانو نشستم و شروع به زدن اهنگ مورد علاقم کردم فهمیدم جیمین داره یواشکی ازم فیلم میگیره به هر حال یکی از خصوصیاتمه ولی به روی خودم نیاوردم تا اهنگ تمام شد یهو جیمین بلند شد و بغلم کرد صدای داد و دست و هورا افراد حاضر بلند شد یهو چشمم به ساعت افتاد شت دوساعت فقط وقت داشتم باید میرفتم خونه همون موقع سفارشمون آمد خوردیم و رفتیم خونه ۱ ساعت و ربع وقت داشتم فقط
جیمین : واییی نه یه ساعت و ربع وقت داشتم برسم خونه با اینکه میتونم کنترلش کنم ولی بازم آثاری ازش درون بدنم هس نمیخوام نازنین ازم بترسه بهتره برسونمش خونه پس سرعتم بیشتر کردم
ناز : دم در خونه بودیم ۵ دقیقه وقت داشتم از جیمین تشکر کردم و بغلش کردم که یهو لبامو بوسید ازش جدا شدم دو دقیقه... خدافظی کردم و رفتم داخل خونه جیمینم رف تو ماشین و پاشو گذاش رو گاز و با سرعت داش میرم که یهوو.........
خمارییییی
۱.۶k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.