من به دنبال تو تو به دنبال من
من به دنبال تو تو به دنبال من
پارت26
ویو ا. ت
از بیمارستان اومدم بیرون سوار ماشین شدم سرم رو تکیه دادم فرمون اههه دیگه نمیدونم چیکار کنم واقعا خسته شدم احساس میکنم نمیتونم نفس بکشم اما من...
پرش زمانی به خونه(ساعت6)
ا. ت:جونگ کوک بیا بریم
کوک: مطمئنی میخوای منم بیام مگه یه قرار کاری نیست
ا. ت: نمیخوام با اون عوضی تنها باشم
کوک: مگه اون چیکار کرده
ا. ت: هنوز خیلی زود که بهفمی (ا.ت تویه ذهنش:اگه میفهمیدی همه اینا تقصیر منه و این مرد باعث اسیب دیدن اقای جانگ شده چیکار میکردی)
کوک: احساس میکنم خیلی چیزا راجبت نمیدونم
پرش زمانی به رستوران
ا. ت اقای جانگ دست دادن جونگ کوکم کنارشون وایساده بود
ا. ت: خیلی خوشحالم که دوباره میبینمون اقای لی
اقای لی: منم همین طور امشب واقعا میدرخشید خانم کیم
ا. ت: بهتره سفارش بدیم بعد در باره کار صحبت کنیم
بعد اوردن غذا
اقای لی: قرارتون با پسرم چطور بود هیچ چیزی بهم نگفت فقط اومد خونه محکم درو بست
ا. ت: عالی بود
اقای لی: یعنی میتونید باهم...
جونگ کوک لیوان شرابی که کنار اقای لی بود رو اروم حول داد سمتش که باعث شد لیوان بیوفتع رویه اقای لی
ا. ت: ای وای حالتون خوبه گارسون دستمال بیار
اقای لی: خوبم خوبم
بعد شام در اسانسور
ا. ت: فکر نکن نفهمیدم سر میز شام چیکار کردی
کوک: من که چیزی یادم نمیاد
ا. ت: واقعا اون لیوان شراب رو ریختی روش
در اسانسور باز شد ا. ت کوک اومدن بیرون که گوشیه ا. ت زنگ خوردن
ا. ت: این دیگه کیه
ا. ت گوشی رو جواب داد
ا. ت: بله
؟؟؟: شما خانم کیم ا. ت هستید
ا. ت: بله خودمم
؟؟؟: ما از بیمارستان چئون سو تماس میگیریم متاسفانه اقای جانگ فوت شدن
ا. ت وقتی این کلمه شنید دستاش شروع به لرزیدن کرد و گوشی از دستش اوفتاد
پارت26
ویو ا. ت
از بیمارستان اومدم بیرون سوار ماشین شدم سرم رو تکیه دادم فرمون اههه دیگه نمیدونم چیکار کنم واقعا خسته شدم احساس میکنم نمیتونم نفس بکشم اما من...
پرش زمانی به خونه(ساعت6)
ا. ت:جونگ کوک بیا بریم
کوک: مطمئنی میخوای منم بیام مگه یه قرار کاری نیست
ا. ت: نمیخوام با اون عوضی تنها باشم
کوک: مگه اون چیکار کرده
ا. ت: هنوز خیلی زود که بهفمی (ا.ت تویه ذهنش:اگه میفهمیدی همه اینا تقصیر منه و این مرد باعث اسیب دیدن اقای جانگ شده چیکار میکردی)
کوک: احساس میکنم خیلی چیزا راجبت نمیدونم
پرش زمانی به رستوران
ا. ت اقای جانگ دست دادن جونگ کوکم کنارشون وایساده بود
ا. ت: خیلی خوشحالم که دوباره میبینمون اقای لی
اقای لی: منم همین طور امشب واقعا میدرخشید خانم کیم
ا. ت: بهتره سفارش بدیم بعد در باره کار صحبت کنیم
بعد اوردن غذا
اقای لی: قرارتون با پسرم چطور بود هیچ چیزی بهم نگفت فقط اومد خونه محکم درو بست
ا. ت: عالی بود
اقای لی: یعنی میتونید باهم...
جونگ کوک لیوان شرابی که کنار اقای لی بود رو اروم حول داد سمتش که باعث شد لیوان بیوفتع رویه اقای لی
ا. ت: ای وای حالتون خوبه گارسون دستمال بیار
اقای لی: خوبم خوبم
بعد شام در اسانسور
ا. ت: فکر نکن نفهمیدم سر میز شام چیکار کردی
کوک: من که چیزی یادم نمیاد
ا. ت: واقعا اون لیوان شراب رو ریختی روش
در اسانسور باز شد ا. ت کوک اومدن بیرون که گوشیه ا. ت زنگ خوردن
ا. ت: این دیگه کیه
ا. ت گوشی رو جواب داد
ا. ت: بله
؟؟؟: شما خانم کیم ا. ت هستید
ا. ت: بله خودمم
؟؟؟: ما از بیمارستان چئون سو تماس میگیریم متاسفانه اقای جانگ فوت شدن
ا. ت وقتی این کلمه شنید دستاش شروع به لرزیدن کرد و گوشی از دستش اوفتاد
۳۲.۵k
۰۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.