مافیای من
با اینکه شرط ها انجام نشد ولی گذاشتم
مافیای من پارت ۲
ویو جونگ کوک
اونشب شمارمو به ات دادم تا اگر در مورد قرارداد سپالی داره بپرسه
منتظر زنگ ات بودم دیدم صدای پیام اومد
ویو ات
با بابام درمورد قرار داد صحبت کردم بابام گفت بهش بگم که........
رفتم بهش پیام دادم
+سلام منم ات پارک میخواستم یک چیزی راجبه قرارداد بهت بگم
_سلام مشکلش چیه بگو درستش کنم
+فقط تایم انجام رو کمتر کن
_باشه
ویو جونگ کوک
میخواستم به یک بهونه ای بیارمش و راجب خودم باهاش حرف بزنم
ولی هیچ بهانه ای به ذهنم نرسید
ویو ات
رفته بودم حموم که حس کردم صدایی از توی خونه اومد حوله را دور خودم پیچیدم و رفتم توی حال که یک چیز اومد جلوی دهنم و بیهوش شدم
وقتی به هوش اومدم دیدم توی یک اتاق تاریکم من فوبیای تاریکی داشتم شروع کردم به سرو صدا کردن دیدم یه پسر خیلی گنده و ترسناک اومد و گفت ساکت باش منم که ترسیده بودم ساکت شدم
فلش بک چند ساعت بعد
دیدم صدای تیراندازی میاد ترسیدم و فقط چشمامو بستم که یکی منو سفت بغل کرد
چشممو باز کردم دیدم جونگ کوک خوشحال شدم و در عین حالات تعجب کردم
ویو جونگ کوک
سریع براید استایل بغلش کردم بردمش تو ماشین و بردم به عمارت
بردمش توی یکی از اتاق های عمارت استراحت کنه
=نقشه خوب پیش رفت
_عالی الان بهونه ی خوبی دارم که اونو پیش خودم نگه دارم
=خوبع الانم زنگ بزن به آقای پارک بگو ات دزدیده شده بود و برای امنیت اون میخوای توی عمارتت نگهش داری
_تهیونگ تو واقعا مشاور و منشی خوبی هستی
ویو ات
بیدار شدم دیدم توی یک اتاق هستم با تم قرمز مشکی از حق نگذریم اتاق قشنگی بود
رفتم پیش کوک و بهش گفتم.......
ادامه دارد
شرط ها
۴۰ لایک
۲۰ کامنت
بعد از اینکه شرط ها انجام شد پارت بعدی میزارم
مافیای من پارت ۲
ویو جونگ کوک
اونشب شمارمو به ات دادم تا اگر در مورد قرارداد سپالی داره بپرسه
منتظر زنگ ات بودم دیدم صدای پیام اومد
ویو ات
با بابام درمورد قرار داد صحبت کردم بابام گفت بهش بگم که........
رفتم بهش پیام دادم
+سلام منم ات پارک میخواستم یک چیزی راجبه قرارداد بهت بگم
_سلام مشکلش چیه بگو درستش کنم
+فقط تایم انجام رو کمتر کن
_باشه
ویو جونگ کوک
میخواستم به یک بهونه ای بیارمش و راجب خودم باهاش حرف بزنم
ولی هیچ بهانه ای به ذهنم نرسید
ویو ات
رفته بودم حموم که حس کردم صدایی از توی خونه اومد حوله را دور خودم پیچیدم و رفتم توی حال که یک چیز اومد جلوی دهنم و بیهوش شدم
وقتی به هوش اومدم دیدم توی یک اتاق تاریکم من فوبیای تاریکی داشتم شروع کردم به سرو صدا کردن دیدم یه پسر خیلی گنده و ترسناک اومد و گفت ساکت باش منم که ترسیده بودم ساکت شدم
فلش بک چند ساعت بعد
دیدم صدای تیراندازی میاد ترسیدم و فقط چشمامو بستم که یکی منو سفت بغل کرد
چشممو باز کردم دیدم جونگ کوک خوشحال شدم و در عین حالات تعجب کردم
ویو جونگ کوک
سریع براید استایل بغلش کردم بردمش تو ماشین و بردم به عمارت
بردمش توی یکی از اتاق های عمارت استراحت کنه
=نقشه خوب پیش رفت
_عالی الان بهونه ی خوبی دارم که اونو پیش خودم نگه دارم
=خوبع الانم زنگ بزن به آقای پارک بگو ات دزدیده شده بود و برای امنیت اون میخوای توی عمارتت نگهش داری
_تهیونگ تو واقعا مشاور و منشی خوبی هستی
ویو ات
بیدار شدم دیدم توی یک اتاق هستم با تم قرمز مشکی از حق نگذریم اتاق قشنگی بود
رفتم پیش کوک و بهش گفتم.......
ادامه دارد
شرط ها
۴۰ لایک
۲۰ کامنت
بعد از اینکه شرط ها انجام شد پارت بعدی میزارم
۸.۹k
۲۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.