03
ته ویو:
که یهو دیدم ایمکیونگ شروع کرد
به خروپف کردن من تا دیدم
حواسش نیست پیاده شدم و
رفتم اون دسته خیابون و واسش گل خریدم .
پایان ته ویو
ته که سوار ماشین محکم در بسته شد
که ایمکیونگ رو بیدار کنه
E:عه کجا رفته بودی
T:گل برای خُل
E:یاااااا (خندید و گل رو خواست از دستش بکشه که تهیونگ نذاشت)
T:یا درسته که عشق رو نمیشه خرید ولی تو باید بهم جایزه بدی دیگه مگه نه:)
E:اوکی (و آروم لپشو بوسید)
تهیونگ که خر ذوق شد گل رو داد بهش
و حرکت کردن سمته خونه ی مینهو .
رسیدن :
همو بقل کردن و تهیونگ پیشونیه
ایمکیونگ رو بوسید و خداحافظی کردن
و رفتن ایمکیونگ رفت داخل و
دید برادرش از پنجره داره بیرون رو نگاه میکنه
و لبخند زده برگشت سمته ایمکیونگ
m:خیلی برات خوشحالم امیدوارم شخص درستی
رو انتخاب کرده باشی :)
ایمکیونگ با نشون دادن قلب انگشتی
ازش تشکر کرد و رفت سمته اتاقش و خودشو پرت کرد
رو تخت و از گل عکس گرفت و
عکس رو پست کرد و کپشنی براش نذاشت
با لبخندی که روی لبش بود خوابش گرفت
و بعد از چند دقیقه مینهو وارد اتاق شد و
روی ایمکیونگ رو پتو کشید .
۲#_ساعت_بعد
ایمکیونگ با صدای مینهو بیدار شد
m:بیدارشو پشمکِ داداش
E:هوممم چیزی شده ؟
m: مامانبزرگ اومده خرهههههه
E: اها اوکی الان میام . چی ؟! کی اومده!!!؟
m: مامانبزرگ
ایمکیونگ بلند شد و رفت و
سریع دست و صورتشو شست و
لباسشو عوض کرد (اسلاید ۲)
و رفت و مامانبزرگشو بقل کرد
E: سلامممممم دلم تنگ شده بود
واست مامانبزرگ امشب باید بمونی پیشه ما
علامت مامانبزرگ= M
M:سلام باشه اتفاقن تصمیمشو داشتم .
شماها که سر نمیزنید :)
E:یااااا ما که همین ۲ روز پیش پیشتون بودیم :////
M: شوخی کردم عزیز دلم بیا بقلم
دوباره همو بقل کردن
#بعد_از_شام_و_گپ_زدن
M:خب خب من دیگه کادو هاتون رو بدم و برم
E:چه حرفیه قرار بود بمونیاااا کلن
۲ ساعت نشده که اینجایین
m: راست میگه مامانبزرگ بمونید شب خطرناکه
M: نه دیگه باید برم راننده هم اومده
E: اوکی مرسی که اومدی بازم بیا خیلی خوشگذشت ^-^
m: ممنون مامانبزرگ :)
M:بیاین اینم کادو هاتون
m: ممنون مامانبزرگ بازم بیا
خونه ی من یا شما فرقی ندارن بزاریت تا دمه ماشین همراهیتون کنم
E: خداحافظ مامانیییی
#بعد_از_رفتن_مامانبزرگ
با هم دیگه به سمته جعبه های
کادو رفتن و با ذوق جعبه کادو
رو نگاه کردن و بازش کردن
توی جعبه ی ایمکیونگ یه گردنبند
و توی جعبه مینهو یه دست بند بود
از حق نگزریم واسه مینهو خیلی خوشگلتر
بود ولی کی اهمیت میداد
وقتی هر جفتشون کادویی از طرفه مامانبزرگ بودن!ینی بیشترین ارزشو برای منومینهو داشت
*شرط نداریم* فردا یا پس فردا پارت ۴ آپ میشه
شبتون خوش بیبی هام :)♡
ته ویو:
که یهو دیدم ایمکیونگ شروع کرد
به خروپف کردن من تا دیدم
حواسش نیست پیاده شدم و
رفتم اون دسته خیابون و واسش گل خریدم .
پایان ته ویو
ته که سوار ماشین محکم در بسته شد
که ایمکیونگ رو بیدار کنه
E:عه کجا رفته بودی
T:گل برای خُل
E:یاااااا (خندید و گل رو خواست از دستش بکشه که تهیونگ نذاشت)
T:یا درسته که عشق رو نمیشه خرید ولی تو باید بهم جایزه بدی دیگه مگه نه:)
E:اوکی (و آروم لپشو بوسید)
تهیونگ که خر ذوق شد گل رو داد بهش
و حرکت کردن سمته خونه ی مینهو .
رسیدن :
همو بقل کردن و تهیونگ پیشونیه
ایمکیونگ رو بوسید و خداحافظی کردن
و رفتن ایمکیونگ رفت داخل و
دید برادرش از پنجره داره بیرون رو نگاه میکنه
و لبخند زده برگشت سمته ایمکیونگ
m:خیلی برات خوشحالم امیدوارم شخص درستی
رو انتخاب کرده باشی :)
ایمکیونگ با نشون دادن قلب انگشتی
ازش تشکر کرد و رفت سمته اتاقش و خودشو پرت کرد
رو تخت و از گل عکس گرفت و
عکس رو پست کرد و کپشنی براش نذاشت
با لبخندی که روی لبش بود خوابش گرفت
و بعد از چند دقیقه مینهو وارد اتاق شد و
روی ایمکیونگ رو پتو کشید .
۲#_ساعت_بعد
ایمکیونگ با صدای مینهو بیدار شد
m:بیدارشو پشمکِ داداش
E:هوممم چیزی شده ؟
m: مامانبزرگ اومده خرهههههه
E: اها اوکی الان میام . چی ؟! کی اومده!!!؟
m: مامانبزرگ
ایمکیونگ بلند شد و رفت و
سریع دست و صورتشو شست و
لباسشو عوض کرد (اسلاید ۲)
و رفت و مامانبزرگشو بقل کرد
E: سلامممممم دلم تنگ شده بود
واست مامانبزرگ امشب باید بمونی پیشه ما
علامت مامانبزرگ= M
M:سلام باشه اتفاقن تصمیمشو داشتم .
شماها که سر نمیزنید :)
E:یااااا ما که همین ۲ روز پیش پیشتون بودیم :////
M: شوخی کردم عزیز دلم بیا بقلم
دوباره همو بقل کردن
#بعد_از_شام_و_گپ_زدن
M:خب خب من دیگه کادو هاتون رو بدم و برم
E:چه حرفیه قرار بود بمونیاااا کلن
۲ ساعت نشده که اینجایین
m: راست میگه مامانبزرگ بمونید شب خطرناکه
M: نه دیگه باید برم راننده هم اومده
E: اوکی مرسی که اومدی بازم بیا خیلی خوشگذشت ^-^
m: ممنون مامانبزرگ :)
M:بیاین اینم کادو هاتون
m: ممنون مامانبزرگ بازم بیا
خونه ی من یا شما فرقی ندارن بزاریت تا دمه ماشین همراهیتون کنم
E: خداحافظ مامانیییی
#بعد_از_رفتن_مامانبزرگ
با هم دیگه به سمته جعبه های
کادو رفتن و با ذوق جعبه کادو
رو نگاه کردن و بازش کردن
توی جعبه ی ایمکیونگ یه گردنبند
و توی جعبه مینهو یه دست بند بود
از حق نگزریم واسه مینهو خیلی خوشگلتر
بود ولی کی اهمیت میداد
وقتی هر جفتشون کادویی از طرفه مامانبزرگ بودن!ینی بیشترین ارزشو برای منومینهو داشت
*شرط نداریم* فردا یا پس فردا پارت ۴ آپ میشه
شبتون خوش بیبی هام :)♡
۳.۶k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.