محبوبم، به تو که می رسم، انگار از قحطی برگشته ام. کورمال
محبوبم، به تو که میرسم، انگار از قحطی برگشتهام. کورمالکورمال واژه را چنان در ترانه جای میدهم که کلیدی را در قفل. ترانه باز میشود و تو لبخند میزنی. یکسره میجوشم، قلقل میزنم. من سنگ نیستم، همچنان قلب من به شکل دلی میتپد. شعری از سنگ با دستهایی از صبح مرا زنده میکند. گفتم شما را صدا کنم. اسم شما را صدا کردم، باران چنان گرفت که اسم شما در کوچههای شهر شایع شد. تو شبیه سیبی و بِه. من که هستم؟ گاهی پر از تمام چهرههای توام......
#آرامِ جانم......
#آرامِ جانم......
۱.۴k
۱۹ آذر ۱۴۰۰