راننده اي مي گفت در مسافرت بودم بين راه ماشين
راننده اي مي گفت در مسافرت بودم بين راه ماشين
احتياج به آب پيدا كرد، ترمز كردم و كنار جاده
ايستادم و سطل آبي را به دست گرفتم و هر ماشيني
عبور مي كرد آنرا بالا مي گرفتم شايد كمك كنند اما
ساعتي گذشت و ماشيني نياستاد.
ديگر خسته شده
بودم و نمي دانستم در اين هواي گرم چه كنم
.
ناگهان
فكري به ذهنم خطور كرد
.
كودكي شيرخوار در ماشين
در بغل مادرش بود گرفتم و روي دست قرار دادم و در
دستي ديگر سطل آب را
.
بلافاصله اولين ماشين نگه
داشت و آب در اختيار ما گذاشت
.
لعنت خدا برآن
قومي كه چون حسين عليه السلام را ديدند كه علي
اصغر عليه السلام بر دست دارد بجاي ذره اي آب او را
در دست پدر هدف تير سه شعبه قرار دادند
شمارو به مادر سادات قسم دلتون شکست توهئیت من رو سیاه رو فراموش نکنید
احتياج به آب پيدا كرد، ترمز كردم و كنار جاده
ايستادم و سطل آبي را به دست گرفتم و هر ماشيني
عبور مي كرد آنرا بالا مي گرفتم شايد كمك كنند اما
ساعتي گذشت و ماشيني نياستاد.
ديگر خسته شده
بودم و نمي دانستم در اين هواي گرم چه كنم
.
ناگهان
فكري به ذهنم خطور كرد
.
كودكي شيرخوار در ماشين
در بغل مادرش بود گرفتم و روي دست قرار دادم و در
دستي ديگر سطل آب را
.
بلافاصله اولين ماشين نگه
داشت و آب در اختيار ما گذاشت
.
لعنت خدا برآن
قومي كه چون حسين عليه السلام را ديدند كه علي
اصغر عليه السلام بر دست دارد بجاي ذره اي آب او را
در دست پدر هدف تير سه شعبه قرار دادند
شمارو به مادر سادات قسم دلتون شکست توهئیت من رو سیاه رو فراموش نکنید
۲۷۱
۰۴ آبان ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.