آقای من؛بی تو خسته و سرگردانم در این ناکجاآباد
آقای من؛بی تو خسته و سرگردانم در این ناکجاآباد
بدنبال بلیطی می گردم که من را به تو برساند ...
نمیدانم این قلب سیاه را قابل میدانی یا نه!
اشکهایم 😭 کوچکند و سیاهی هایم بزرگ...
آه که چه ناتوانم!
ِمهربان من؛
دستی برآر و قلبم را از غیر خودت بتکان
میدانم
دستان مهربانت سیاه نمیشوند
اما قلبی را درخشان خواهی کرد...
قلبی که آن را خرج رسیدن به تو خواهم کرد
آه، که عطرِ دستان معطرت چقدر نزدیکند
انگار همیشه اینجا بوده اند ...
🌸 🌸 🌸
✅ @religious_studies
بدنبال بلیطی می گردم که من را به تو برساند ...
نمیدانم این قلب سیاه را قابل میدانی یا نه!
اشکهایم 😭 کوچکند و سیاهی هایم بزرگ...
آه که چه ناتوانم!
ِمهربان من؛
دستی برآر و قلبم را از غیر خودت بتکان
میدانم
دستان مهربانت سیاه نمیشوند
اما قلبی را درخشان خواهی کرد...
قلبی که آن را خرج رسیدن به تو خواهم کرد
آه، که عطرِ دستان معطرت چقدر نزدیکند
انگار همیشه اینجا بوده اند ...
🌸 🌸 🌸
✅ @religious_studies
۵۵۲
۱۹ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.