10/برگ هایی از کتاب «پس از سقوط» (ص67-68):
10/برگ هایی از کتاب «پس از سقوط» (ص67-68):
دوستان دیگر شاه
علاوه بر اینها که اسم بردیم کسان دیگری هم بودند که جزء نزدیکان و دوستان و مشاوران شاه به حساب می آمدند که مهمترین آن ها اردشیر زاهدی بود. وی در حلقه سرنوشت گرفتار آمد. نکته دیگر درباره رجال و شخصیت هایی، که مجموعاً و مخصوصاً از دهه چهل به بعد، مقامات بالای مملکت را به عهده گرفتند، اینکه اینان عموماً آدمهایی بودند که تربیت غربی و مخصوصاً امریکایی داشتند و ایران و فرهنگ ایران را نمی شناختند. به تعبیر دیگر اگر همه رجال ده پانزده سال آخر سلطنت محمدرضا شاه رادر نظر بیاوریم، کمتر به آدم استخوان داری بر می خوریم که به قول معروف سرش به تنش بیارزد. آن ها نوعاً کم ظرفیت و می شود گفت از نظر فکر و جهان بینی و تعقل سیاسی آدمهای درجه دومی بودند که مشاغل درجه اول را اشغال کرده بودند و اساساً هیچ شخصیتی از مکتب حکومتی شاه برنخاست که در دوره بحران و مخصوصاً در سال 57 بتواند با درایت و تعقل و واقع بینی با آن طوفان مقابله کند. در نتیجه شاه در آخرین سال سلطنتش تنها ماند و آن کسان که تقریباً مطیع صرف بودند و تنها خود را مجری نیات و اوامر شاهانه می دانستند وقتی که اوضاع برگشت راه خود را در پیش گرفتند و کسی نماند که به فکر مملکت و شاه باشد و همه می خواستند گلیم خود را از آب بیرون بکشند. این است که اگر از چند آجودان و یا پیشخدمت و یا گارد مخصوص که تعدادشان از تعداد انگشتان دو دست هم تجاوز نمی کرد، بگذریم کسی در اطراف شاه باقی نماند و این از نظر سیاسی در نیمه دوم سال 57 فضایی را در دربار به وجود آورد که تقریباً سر رشته کارها را به دست فرح و اطرافیانش انداخت.
#شاه#پهلوی#خاطرات#خاطرات_مسعود_انصاری#خاندان_پهلوی#محمد_رضا_شاه_پهلوی#انقلاب_اسلامی#امام_خمینی#ایران#اسلام#ایران_باستان#کوروش#کورش#فرح#شاهنشاه_آریا_مهر#بزک_پهلوی#شیعه#سیاست#مذهب#
دوستان دیگر شاه
علاوه بر اینها که اسم بردیم کسان دیگری هم بودند که جزء نزدیکان و دوستان و مشاوران شاه به حساب می آمدند که مهمترین آن ها اردشیر زاهدی بود. وی در حلقه سرنوشت گرفتار آمد. نکته دیگر درباره رجال و شخصیت هایی، که مجموعاً و مخصوصاً از دهه چهل به بعد، مقامات بالای مملکت را به عهده گرفتند، اینکه اینان عموماً آدمهایی بودند که تربیت غربی و مخصوصاً امریکایی داشتند و ایران و فرهنگ ایران را نمی شناختند. به تعبیر دیگر اگر همه رجال ده پانزده سال آخر سلطنت محمدرضا شاه رادر نظر بیاوریم، کمتر به آدم استخوان داری بر می خوریم که به قول معروف سرش به تنش بیارزد. آن ها نوعاً کم ظرفیت و می شود گفت از نظر فکر و جهان بینی و تعقل سیاسی آدمهای درجه دومی بودند که مشاغل درجه اول را اشغال کرده بودند و اساساً هیچ شخصیتی از مکتب حکومتی شاه برنخاست که در دوره بحران و مخصوصاً در سال 57 بتواند با درایت و تعقل و واقع بینی با آن طوفان مقابله کند. در نتیجه شاه در آخرین سال سلطنتش تنها ماند و آن کسان که تقریباً مطیع صرف بودند و تنها خود را مجری نیات و اوامر شاهانه می دانستند وقتی که اوضاع برگشت راه خود را در پیش گرفتند و کسی نماند که به فکر مملکت و شاه باشد و همه می خواستند گلیم خود را از آب بیرون بکشند. این است که اگر از چند آجودان و یا پیشخدمت و یا گارد مخصوص که تعدادشان از تعداد انگشتان دو دست هم تجاوز نمی کرد، بگذریم کسی در اطراف شاه باقی نماند و این از نظر سیاسی در نیمه دوم سال 57 فضایی را در دربار به وجود آورد که تقریباً سر رشته کارها را به دست فرح و اطرافیانش انداخت.
#شاه#پهلوی#خاطرات#خاطرات_مسعود_انصاری#خاندان_پهلوی#محمد_رضا_شاه_پهلوی#انقلاب_اسلامی#امام_خمینی#ایران#اسلام#ایران_باستان#کوروش#کورش#فرح#شاهنشاه_آریا_مهر#بزک_پهلوی#شیعه#سیاست#مذهب#
۲.۴k
۱۰ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.