«بسم رب الرقیه» عمه افطار به خرما میکرد/ رطب حاصل بین الحرمین/ جرعه ای آب...به گریه میگفت/ به فدای لب عطشان حسین...!/ سفره ای ساده...غم و بد حالی/ گریه ی عمه و بد احوالی/ سر افطار همیشه میگفت ؛ جای داداش حسینم خالی...!
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.