ارباب جذاب من پارت4

کوک: میخوای به فا. ک بری؟
ات: ببخشید ارباب ببخشید تروخدا منو شکنجه نکنین
کوک: ات درو باز کن
ات؛ چـ.... چشم ارباب
ات درو باز کرد و سرشو انداخت پایین
کوک: عشقم چیشده؟
ات: خوبیت نداره اینجوری صدام کنین خانم کیم بهتره
کوک: چی؟
ات: ببخشید تو اشپز خونه کار دارم
کوک: مگه نگفتم تا یه ماه حق نداری کار کنی؟ درضمن تو الان خانوم خونه ای
ات: من با شما نسبتی ندارم ارباب... از کنارش رد شد و رفت..
کوک: سرجام خشکم زد نمیدونستم چیکار کنم فقط میخواستم بدونم چیشده...
رفتم دنبالش دیدم داره ظرفارو میشوره... از پشت بغلش کردم..
ات: جیغغغغغغغ
کوک: چیشده منمم
یهو ظرف از دست ات افتاد و هزار تیکه شد...
ات؛ بب... بب. ببخشید ارباب الان جمعش میکنمم
کوک: ارباب؟
ات: ب.. بله دیگه
کوک: مواظب باش ببین دستای سفید و خوشگلتو چیکار کردی
ات: نه چیزی نیست... ایی
کوک: اینجوری نمیشه... نکنه دلت تنبیه میخواد؟
یهو لورا اومد
لورا: ات معلوم هست داری چه غلطی میکنی؟
کوک: دست صحبت کن ه. ر. ز. ه
لورا: ار.. باب... ببینین چیکار کرده
کوک: هرکاریم کرده باشه نباید اینجوری باهاش رفتار کنی اون مثلا خانوم خونست
لورا: خانوم خونه؟
کوک: اره خانوم خونه
ات: بب... ببخشید من تو دعوای زن و شوهری دخالت نمیکنم... رفت تو اتاقش
کوک: اتتتتت
ات: رفتم تو اتاقم رو تختم گریه کردم حرف کیو باور کنم؟؟
کوک: ات درو باز کن وگرنه میشکنمش
ات: ببخشید ارباب... ولی نمیتونم
کوک: بازش کننن
ات: نمیتونم اربابب نمیتونممم
بعد ده بار اصرار کوک نتونست طاقت بیاره و در اتاقو شکست
ات /:جیغغغغغغغغغغغغ
کوک: هیس اروم باش چیزی نیست فداتشم هیچی نیستت
ات: چ.. چرا اینکارو کردین؟
کوک: چون دلم برات تنگ شده بود و نگرانت بودم زندگیه من
ات: ولی اخه.... شما.... ز..... زن دارین
کوک: من زن دارم؟
ات: ا... اره... لورا همسرتونه
کوک: همون خدمتکاره؟
ات: البته خانوم خونه هستن
کوک: اون دروغ میگه عزیزمم من اخه با اون؟
ات: منم.... یه خدمتکارم...
کوک: اون با تو فرق داره خوشگلم
ات: چه فرقی؟
کوک: تو خوشگلی، مهربونی، تو دل برویی و لبات خوشمرس
ات؛ خجالت
کوک: اون زشته و کویف و.... بزار نگم😅
ات: واقعا؟
کوک: اره واقعا
ات: پس منو دوست داری؟
کوک: نه
ات: میدونستم(بغض)
کوک: اخه منو و تو نمیتونیم باهم باشیم
ات: میدونم ارباب.... ولی... چرا؟
کوک: ما مثل هم نیستیم
ات:میدونم ارباب... نباید بهتون دل میدادم...
کوک: ببخشید ولی...