فیک کوک پارت 8 (گمشده) last part
پارت 8 (last part)
(صبح)
*ویو چهیونگ*
پاشدم و تا به خودم اومدم رفتم سراغ گوشیم
جواب نداده
سین هم نزده
اخه کجایی کیم تهیونگ
کجایی لعنتییی
با صدای کوک به خودم اومدم
کوک:پاشو باید برگردیم
چهیونگ:خبری ازشون نشد؟
کوک:نچ
عی خداااااا گگگگگگگ
حاضر شدم و سانی رم بیدار کردم و کمکش کردم وسایلاشو جمع کنه. بعدش باهم رفتیم سوار ماشین کوک شدیم و کوک منو سانی رو رسوند خونه سانی و باهاش خداحافظی کردیم
چهیونگ:ددی🌝
سانی:جانم بیبی گرل🐸
چهیونگ:عوققق حالا یچیزی گفتم
سانی:عیحححححح خب جانم؟
چهیونگ:میگم میشه ی اتاق ب من بدی پیشت زندگی کنم؟
سانی:یاااا مگه خودت بی خانمانی؟
حوصله خانوادمو ندارم خونه شخصی خودمم خیلی سوت و کوره
سانی:اوکی بیب
چهیونگ:عوققق بسه دیگه اتاقمو نشونم بده
سانی:بی احساس😢😂
سانی اتاقمو نشونم داد و من وسایلامو گذاشتم تو اتاقم و خلاصه اونجا موندم
3 سال بعد
سه سال گذشته
هیچ خبری از تهیونگ و جولیا نیس
معلوم نی زندن مردن؟
کوک هفته ای یبار میاد اینجا اونم ب مسخره ترین دلایل ممکن
حالا همچین مهم هم نیستش
هرروز گریه، چیزه عر میزنم و منتظر تهیونگم
کاش نمیذاشتم بره
کاش نمیذاشتم جولیا و اون باهم باشن
کاش ولش نمیکردم
کاش..
_:تق تق*زدن در اتاق
چهیونگ:ک..کی..هق..ک..کیه؟
کوک:جونگ کوکم
چهیونگ:ولم کنننن(داد)
*ویو کوک*
درو باز کردم رفتم تو
دیدم نشسته داره گریه میکنه
کوک:چته چرا داری عر میزنی؟(بی احساسسس،من که گفتم ته ابن رابطه بن بستهههههههههه😂)
چهیونگ:بب.. هق.. ببندددددددد(داد چیه عربده)
کوک:یاااا ته و جولیا خیلی وقته نیستن هنوز داری سرش گریه میکنی؟
چهیونگ:خب دلم برا ته ته پشمکی تنگ شدهههه
کوک:انقد هق نزن دیگهههه
چهیونگ:هق هققققق
کوک:ببین میزنم یکاری دستت میدما
چهیونگ:بزن ببینم میخوای چه غلطٰی کنیی!(دور تز جون پسرم🗿)
که محکم لبامو کوبوندم رو لباش و تا 1 مین ادامه دادم(من منحرف نیستم داداشا اولشم گفتم اسکات نمینویسم ولی دیگه اینا نباشه چی باشع؟🌝)
ازش جدا شدم و تو چشاش زل زدم
کوک:میشه دوباره جئون چهیونگ من بشی؟
چهیونگ:چطوریییییی؟ چجوری میخوای بهت اعتماد کنممممم؟(گریه)
کوک:من خیلی بیشتر از قبل دوست دارم، لطفا بهم اعتماد کن
چهیونگ:ب.. باشه(افرین نگا نگا بچه ها انقد رک و راست باشید از چهیونگ خرشانس یاد بگیرید)
کوک:اوخی قربون کلوچم بشم حالا گریه نکن دیگه
(و اینگونه دو کفتر عاشق ب هم رسیدن🌝)
(نعععععع!نرسیدن:/حالا ادامشو بخونید)*اسپویلللللل*
*2 ماه بعد*
*ویو چهیونگ*
بهترین لحظه زندگیم
داشتم با کوکی ژونم ازدواج میکلدممم(عوققق)
عاقد:خانم لی چهیونگ، حاضرید شمارا به صورت دائم به عقد اقای جئون جونگ کوک در بیاورم؟
چهیونگ:بله
عاقد:اقای جئون جونگ کوک، حاضرید شمارا به صورت دائم به عقد خانم چهیونگ در بیاورم؟
کوک:بله
عاقد:پس شمارا زن و شوهر اعلام میکنم
مهمونا:گیلی گیلی گیلیییی
چهیونگ:کوکی من ی دقیقه برم بیرون کار دارم
کوک:اوکی
رفتم از پله ها بالا دنبال سرویس بهداشتی میگشتم که رسیدم به پشت بوم
*ویو کوک*
چهیونگ رفته بود و 10 مین گذشته بود، هیچ خبری ازش نبود، مهمونا داشتن کم کم میرفتن و بعد از 2 مین و سالن خالی شده بود. منم خواستم برم که دیدم مردم دور یچیزی جمع شدن
نزدیک شدم
نزدیک تر...
اما ای کاش نمیشدم
جنازه خونی چهیونگ وسط جمعیت بود
مردمو کنار زدمو سوارش کردم و رفتیم بیمارستان
چندساعتی اونجا بودم که
دکتر خبری بهم داد که ای کاش نمیداد
لعنتیی چرا رفتی؟ چرا تنهام گذاشتی؟
تو مهم ترین روز زندگیم؟
*یک هفته بعد*
اخبار:هفته پیش آیدل معروف، لی چهیونگ کشٰته شد و دو روز بعد از او، ایدل معروف، جئون جونگ کوک از گروه معروف بی تی اس خودکٰشی کرد و دیروز، آیدل کیم تهیونگ از گروه بی تی اس، زخمی در کلبه ای متروکه به همراه جسد دختری به نام کیم جولیا پیدا شد.
(پایان)
(صبح)
*ویو چهیونگ*
پاشدم و تا به خودم اومدم رفتم سراغ گوشیم
جواب نداده
سین هم نزده
اخه کجایی کیم تهیونگ
کجایی لعنتییی
با صدای کوک به خودم اومدم
کوک:پاشو باید برگردیم
چهیونگ:خبری ازشون نشد؟
کوک:نچ
عی خداااااا گگگگگگگ
حاضر شدم و سانی رم بیدار کردم و کمکش کردم وسایلاشو جمع کنه. بعدش باهم رفتیم سوار ماشین کوک شدیم و کوک منو سانی رو رسوند خونه سانی و باهاش خداحافظی کردیم
چهیونگ:ددی🌝
سانی:جانم بیبی گرل🐸
چهیونگ:عوققق حالا یچیزی گفتم
سانی:عیحححححح خب جانم؟
چهیونگ:میگم میشه ی اتاق ب من بدی پیشت زندگی کنم؟
سانی:یاااا مگه خودت بی خانمانی؟
حوصله خانوادمو ندارم خونه شخصی خودمم خیلی سوت و کوره
سانی:اوکی بیب
چهیونگ:عوققق بسه دیگه اتاقمو نشونم بده
سانی:بی احساس😢😂
سانی اتاقمو نشونم داد و من وسایلامو گذاشتم تو اتاقم و خلاصه اونجا موندم
3 سال بعد
سه سال گذشته
هیچ خبری از تهیونگ و جولیا نیس
معلوم نی زندن مردن؟
کوک هفته ای یبار میاد اینجا اونم ب مسخره ترین دلایل ممکن
حالا همچین مهم هم نیستش
هرروز گریه، چیزه عر میزنم و منتظر تهیونگم
کاش نمیذاشتم بره
کاش نمیذاشتم جولیا و اون باهم باشن
کاش ولش نمیکردم
کاش..
_:تق تق*زدن در اتاق
چهیونگ:ک..کی..هق..ک..کیه؟
کوک:جونگ کوکم
چهیونگ:ولم کنننن(داد)
*ویو کوک*
درو باز کردم رفتم تو
دیدم نشسته داره گریه میکنه
کوک:چته چرا داری عر میزنی؟(بی احساسسس،من که گفتم ته ابن رابطه بن بستهههههههههه😂)
چهیونگ:بب.. هق.. ببندددددددد(داد چیه عربده)
کوک:یاااا ته و جولیا خیلی وقته نیستن هنوز داری سرش گریه میکنی؟
چهیونگ:خب دلم برا ته ته پشمکی تنگ شدهههه
کوک:انقد هق نزن دیگهههه
چهیونگ:هق هققققق
کوک:ببین میزنم یکاری دستت میدما
چهیونگ:بزن ببینم میخوای چه غلطٰی کنیی!(دور تز جون پسرم🗿)
که محکم لبامو کوبوندم رو لباش و تا 1 مین ادامه دادم(من منحرف نیستم داداشا اولشم گفتم اسکات نمینویسم ولی دیگه اینا نباشه چی باشع؟🌝)
ازش جدا شدم و تو چشاش زل زدم
کوک:میشه دوباره جئون چهیونگ من بشی؟
چهیونگ:چطوریییییی؟ چجوری میخوای بهت اعتماد کنممممم؟(گریه)
کوک:من خیلی بیشتر از قبل دوست دارم، لطفا بهم اعتماد کن
چهیونگ:ب.. باشه(افرین نگا نگا بچه ها انقد رک و راست باشید از چهیونگ خرشانس یاد بگیرید)
کوک:اوخی قربون کلوچم بشم حالا گریه نکن دیگه
(و اینگونه دو کفتر عاشق ب هم رسیدن🌝)
(نعععععع!نرسیدن:/حالا ادامشو بخونید)*اسپویلللللل*
*2 ماه بعد*
*ویو چهیونگ*
بهترین لحظه زندگیم
داشتم با کوکی ژونم ازدواج میکلدممم(عوققق)
عاقد:خانم لی چهیونگ، حاضرید شمارا به صورت دائم به عقد اقای جئون جونگ کوک در بیاورم؟
چهیونگ:بله
عاقد:اقای جئون جونگ کوک، حاضرید شمارا به صورت دائم به عقد خانم چهیونگ در بیاورم؟
کوک:بله
عاقد:پس شمارا زن و شوهر اعلام میکنم
مهمونا:گیلی گیلی گیلیییی
چهیونگ:کوکی من ی دقیقه برم بیرون کار دارم
کوک:اوکی
رفتم از پله ها بالا دنبال سرویس بهداشتی میگشتم که رسیدم به پشت بوم
*ویو کوک*
چهیونگ رفته بود و 10 مین گذشته بود، هیچ خبری ازش نبود، مهمونا داشتن کم کم میرفتن و بعد از 2 مین و سالن خالی شده بود. منم خواستم برم که دیدم مردم دور یچیزی جمع شدن
نزدیک شدم
نزدیک تر...
اما ای کاش نمیشدم
جنازه خونی چهیونگ وسط جمعیت بود
مردمو کنار زدمو سوارش کردم و رفتیم بیمارستان
چندساعتی اونجا بودم که
دکتر خبری بهم داد که ای کاش نمیداد
لعنتیی چرا رفتی؟ چرا تنهام گذاشتی؟
تو مهم ترین روز زندگیم؟
*یک هفته بعد*
اخبار:هفته پیش آیدل معروف، لی چهیونگ کشٰته شد و دو روز بعد از او، ایدل معروف، جئون جونگ کوک از گروه معروف بی تی اس خودکٰشی کرد و دیروز، آیدل کیم تهیونگ از گروه بی تی اس، زخمی در کلبه ای متروکه به همراه جسد دختری به نام کیم جولیا پیدا شد.
(پایان)
۲.۶k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.