برادران من✧
برادران من✧
my brothers✧
[Part5]
@بله قربان
-عکس والدین جئونو بیار
@چشم قربان
آوردش
-خب حالا باور میکنی؟
&این عکسو از کجا آوردی؟
-میفهمی
ویو ی ا/ت
تهیونگ عکس مامان بابای خودمونو بهش نشون داد و اونم تاییدش کرد یعنی جئون جونگ کوک واقعا برادرمه؟!
-ببین فقط کافیه جواب سوالامو بدی تا ببرمت پیش اونا فهمیدی؟
&اوهوم
-خب توی پروندت خوندم که وقتی شیش سالت بود گم شدی و یه مرد غریبه تو رو برده پرورشگاه ،درسته؟
&اوهوم
-خب میخوام برام تعریف کنی که چطور گم شدی؟
&خب اون روز تولدم بود ،هوام بارونی بود و من خیلی از بارون میترسیدم(وات فاک)
مامانم و بابام گفتن که میخوایم بریم اسباب بازی فروشی تا برات کادو بخریم منم چون از بارون میترسیدم باهاشون رفتم وقتی رسیدیم پیاده شدیم بعد رعدو برق زد و منم خیلی ترسیدم و جیغ زدم بعدم رفتم بغل بابام،اما اون کسی که رفتم بغلش بابام نبود
-دقیقا شبیه به همونی که مامان و بابام تعریف کرده بودنه(تو دلش)
&بعدم اون مرده منو دید گفت کوچولو ترسیدی گفتم اره گفت مامان بابات کجان گفتم اینجا بودن الان نمی دونم(مامان باباش کادو رو خریده بودن ولی فکر کردن که جئون تو ماشینه و رفته بودن بعدش که رسیدن خونه فهمیدن)اون مرد گفت واقعا نمی دونی ؟ گفتم نه منو برد توی. اون مغازه گفت مامان بابات چه شکلی بودن؟ منم براش توضیح دادم و از مغازه دار پرسید که کسی با این مشخصات اینجا بوده مغازه دارم گفت بله ولی ۱۰ دقیقه پیش رفتن چند روز پیشش بودم و دنبال مامان بابام گشت بعدم منو گذاشت تو پرورشگاه
-خب از الان به بعد فامیلیت جئون نیست دیگه
&چرا؟
-فامیلیت کیم هست
&یعنی چی ؟
-ببین مگه تو یه داداش بزرگتر نداشتی که برای درس فرستاده بودنش آمریکا پیش عمش
&اره اسم اونم تهیونگ بود
-خب ببین پدر مادر تو پدر مادر منن یعنی ما باهم برادریم
&چیی؟
-بابامون بهم گفته بود که برم برادر گم شدمو پیدا کنم و از اونجایی که تو خیلی شبیه به مامانمونی شایعه شده بود که تو پسر گم شده ای منم پیشو گرفتم وخب این شایعه واقعی بود
ویو ی ا/ت
وات فاک،یعنی این پسر گو گولی داداشمه؟
&ولی من اون زمان یه خواهر کوچیک تر داشتم که وقتی این اتفاق مهد کودک بود
اون کجاست؟
-ا/ت بیا اینجا
ا/ت اومد
-این همونه
+سلام من کیم ا/ت هستم
&میدونم
- آقا ی لی
ʕっ•ᴥ•ʔっʕっ•ᴥ•ʔっʕっ•ᴥ•ʔっ
ببخشید این پارت طولانی شد😅
my brothers✧
[Part5]
@بله قربان
-عکس والدین جئونو بیار
@چشم قربان
آوردش
-خب حالا باور میکنی؟
&این عکسو از کجا آوردی؟
-میفهمی
ویو ی ا/ت
تهیونگ عکس مامان بابای خودمونو بهش نشون داد و اونم تاییدش کرد یعنی جئون جونگ کوک واقعا برادرمه؟!
-ببین فقط کافیه جواب سوالامو بدی تا ببرمت پیش اونا فهمیدی؟
&اوهوم
-خب توی پروندت خوندم که وقتی شیش سالت بود گم شدی و یه مرد غریبه تو رو برده پرورشگاه ،درسته؟
&اوهوم
-خب میخوام برام تعریف کنی که چطور گم شدی؟
&خب اون روز تولدم بود ،هوام بارونی بود و من خیلی از بارون میترسیدم(وات فاک)
مامانم و بابام گفتن که میخوایم بریم اسباب بازی فروشی تا برات کادو بخریم منم چون از بارون میترسیدم باهاشون رفتم وقتی رسیدیم پیاده شدیم بعد رعدو برق زد و منم خیلی ترسیدم و جیغ زدم بعدم رفتم بغل بابام،اما اون کسی که رفتم بغلش بابام نبود
-دقیقا شبیه به همونی که مامان و بابام تعریف کرده بودنه(تو دلش)
&بعدم اون مرده منو دید گفت کوچولو ترسیدی گفتم اره گفت مامان بابات کجان گفتم اینجا بودن الان نمی دونم(مامان باباش کادو رو خریده بودن ولی فکر کردن که جئون تو ماشینه و رفته بودن بعدش که رسیدن خونه فهمیدن)اون مرد گفت واقعا نمی دونی ؟ گفتم نه منو برد توی. اون مغازه گفت مامان بابات چه شکلی بودن؟ منم براش توضیح دادم و از مغازه دار پرسید که کسی با این مشخصات اینجا بوده مغازه دارم گفت بله ولی ۱۰ دقیقه پیش رفتن چند روز پیشش بودم و دنبال مامان بابام گشت بعدم منو گذاشت تو پرورشگاه
-خب از الان به بعد فامیلیت جئون نیست دیگه
&چرا؟
-فامیلیت کیم هست
&یعنی چی ؟
-ببین مگه تو یه داداش بزرگتر نداشتی که برای درس فرستاده بودنش آمریکا پیش عمش
&اره اسم اونم تهیونگ بود
-خب ببین پدر مادر تو پدر مادر منن یعنی ما باهم برادریم
&چیی؟
-بابامون بهم گفته بود که برم برادر گم شدمو پیدا کنم و از اونجایی که تو خیلی شبیه به مامانمونی شایعه شده بود که تو پسر گم شده ای منم پیشو گرفتم وخب این شایعه واقعی بود
ویو ی ا/ت
وات فاک،یعنی این پسر گو گولی داداشمه؟
&ولی من اون زمان یه خواهر کوچیک تر داشتم که وقتی این اتفاق مهد کودک بود
اون کجاست؟
-ا/ت بیا اینجا
ا/ت اومد
-این همونه
+سلام من کیم ا/ت هستم
&میدونم
- آقا ی لی
ʕっ•ᴥ•ʔっʕっ•ᴥ•ʔっʕっ•ᴥ•ʔっ
ببخشید این پارت طولانی شد😅
۳.۲k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.