پای دلم دربند شد
پای دلم دربند شد
در بند یک لبخند شد
لبخند جزئی کوچک از
جادوی بی مانند شد
جان نیز شیرین عقل از آن
شیرین لب چون قند شد
آواز شور انگیز او
همچون بیاتِ زند شد
چشمان خورشیدیِ او
شایستهء سوگند شد
دستان خوش اقبالی ام
بر دست او پیوند شد
قلبم پریشانش شد وُ
عمری از آن خرسند شد
در بند یک لبخند شد
لبخند جزئی کوچک از
جادوی بی مانند شد
جان نیز شیرین عقل از آن
شیرین لب چون قند شد
آواز شور انگیز او
همچون بیاتِ زند شد
چشمان خورشیدیِ او
شایستهء سوگند شد
دستان خوش اقبالی ام
بر دست او پیوند شد
قلبم پریشانش شد وُ
عمری از آن خرسند شد
۳.۷k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.