ادامه دوپارتی

ادامه دوپارتی


p2:



همزمانی که صدای دندون قروچه یونگی به طور واضح به گوش می‌رسید ادامه داد: آروم باشم؟؟؟ آها اونوقت چطورر؟ داره از شیرینیات میگه..! بعد من وایسم دستی دستی به این گوش کنم که داره از کسی که برای منه حرف میزنه؟؟ که بشنوم داره میگه چرا بهت گفتم همسرم؟؟ اون مرتیکه خیلی رو مخم بود ا.ت خیلییی! و تنها دلیلی که اون الان زنده و سالمه به خاطر اینه که تو پیشمی! و نگاه کردن بهت اون اَتَش وجودمو آروم می‌کنه!!
انگشت های یونگی بین انگشت های ا.ت مثل مار پیچید و به هم قفل شدن؛
یونگی با اطمینان اینکه ا.ت الان پیششه با لحنی که سعی در آرامش داشت ادامه داد: میترسم ا.ت! حس حسادت تمام وجودم میگیره وقتی لب هات با یکی دیگه می‌خنده!
وقتی دستات دست های یکی دیگه رو لمس می‌کنه؛ وقتی چشمات یکی دیگه رو نگاه می‌کنه! ا.ت من حسودم! حسودم نسبت به تو..فقط تو!
گونه ا.ت رو به آرومی بوسید و ادامه داد: نزار قلبم از حسادت بترکه! اگه این روانی برای تو رامه‌..جلوی لب های تو لال میشه..فقط به خاطر اینه که این قلب هم برای تو میزنه! دوست دارم!!