[•12•]?!who are you

+شما کل دنیا رو به گند کشیدید باید از بین برید (عصبی)
+می‌بینید کائنات امروز دست به یکی کرده تا شمارو برای همیشه از زمین پاک کنیم(پوزخند)
کوک:خیلی ها تلاش کردن ولی...
تهیونگ:الان پشت میله های زندان نفس میکشن
جیمین:حتی شاید مردن!
+مثلا دارید مارو میترسونید!(تمسخره)
جیمین:داریم اخطار میدیم!
تهیونگ:تا چند دقیقه دیگه بادیگارد هامون میرسن اونموقع چی!بازم میخواید مارو نابود کنید؟!(جدی)
کوک:هه روانیا(پوزخند)
+ولی اگه بادیگاردت نرسید چی؟(جدی)
دیانا:اون موقع باید جونتو برداری و پا به فرار بزاری!
&همه به سمت صدا برگشتن که با ی دختر روبه‌رو شدن دیانا از داخل سطل زباله اون کوچه چوب بیسبالی که دور انداخته شده بود رو برداشته بود و روی شونش انداخته بود که
+تو کی هستی!نکنه توی فسقلی میخوای ما رو بزنی(خنده*)
دیانا:کسی که زباله هایی مثل تو رو از خیابونا جمع میکنه!
+چی گفتی تو؟!(عصبی)
دیانا:ظاهرا گوشاتم مشکل داره !
(صدای زنگ تلفن)
+هوم...خوبه(نیش خند)
+۴ نفر به ۱۰ نفر اون موقع چی!؟(پوزخند
دیانا:برعکس گفتی:باید میگفتی ۴ نفر مبارز به ۱۰ نفر آدم پلاسه(پورخند).....
کوک:هر سه بهم نگاه کردیم صدا آشنا بود ولی صدای کی بود؟
جیمین:صداش خیلی آشناس(زیر لب)
تهیونگ:آره.. فکر کردم فقط من فکر میکردم که آشناس!(زیر لب و بهش نگاه کرد)
کوک:لعنتی بقیشون اومدن(زیر لب)
&جیمین و تهیونگ با حرف کوک به اون سمت برگشتن ولی با دیدن ۵ تفر دیگه حسابی کفری شدن ولی
دیانا:نمیخواید حمله کنید؟! زیادی فیلم هندی نکردید ؟
+جونن انگار خیلی خوشت میاد از کتک خوردن!(خنده)
دیانا:برعکس کن کتک زدن(پوزخند)
&دیانا با غرش کوتاهی به سر دستشون حمله کرد که مگنه لاین هم به دعوا پیوست
...