یخ فروش جهنم 🔥
#یخ_فروش_جهنم 🔥
رمان خانه ارواح
پارت چهل و یک
آلیس:آخ آخ درد میکنه موهامو نکشید
ارایشگر:خانم ببخشید ولی ما داریم کارمونو انجام میدیم
خلاصه آماده شدم
خیلی خوشگل شده بود
لباس عروسمم خیلی بهم میومد
از راه پله ها آروم رفتم پایین
اکتای همینطوری بهم زل زده بود
عابد: دوشیزه مکرمه سرکار خانم آلیس هویدا فرزند امیر هویدا آیا وکیلم شما را به عقد دائم اقای اکتای جانبیکی در بیاورم ؟
آلیس:با اجازه پ.....
دلم برات تنگ شده بابا همیشه توی قلبمی
الیس:بله قبول میکنم
عابد:اینجارو امضا بزنید هر دو تاتون
شمارو زن و شوهر اعلام میکنم
آقا داماد میوتین عروستوت رو ببوسین
اکتای سری از جاش بلند شد و بغلم کرد دستاشو دور کمرم گرد
کرد و منو نزدیک به خودش کرد
لب هامو...
رمان خانه ارواح
پارت چهل و یک
آلیس:آخ آخ درد میکنه موهامو نکشید
ارایشگر:خانم ببخشید ولی ما داریم کارمونو انجام میدیم
خلاصه آماده شدم
خیلی خوشگل شده بود
لباس عروسمم خیلی بهم میومد
از راه پله ها آروم رفتم پایین
اکتای همینطوری بهم زل زده بود
عابد: دوشیزه مکرمه سرکار خانم آلیس هویدا فرزند امیر هویدا آیا وکیلم شما را به عقد دائم اقای اکتای جانبیکی در بیاورم ؟
آلیس:با اجازه پ.....
دلم برات تنگ شده بابا همیشه توی قلبمی
الیس:بله قبول میکنم
عابد:اینجارو امضا بزنید هر دو تاتون
شمارو زن و شوهر اعلام میکنم
آقا داماد میوتین عروستوت رو ببوسین
اکتای سری از جاش بلند شد و بغلم کرد دستاشو دور کمرم گرد
کرد و منو نزدیک به خودش کرد
لب هامو...
۴.۲k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.